بازگشت

خبر دادن پاره اي از روايات به اينكه قاتل امام حسين عمر مي باشد


در كتاب كافي از حضرت باقر عليه السلام روايت شده كه فرمودند:

جدم صلي الله عليه و آله آن رسولي است كه خداوند او را برگزيده است براي تعليم كردن غيب خود را به او.

و در خرائج راوندي از حضرت ثامن الحجج عليه السلام روايت شده كه آن جناب


فرمودند:

رسول خدا صلي الله عليه و آله در نزد پروردگار برگزيده شده است و ما اهل بيت اوئيم كه خداوند مطلع گردانيده است او را بر آنچه مي خواهد از غيب خويش، پس تعليم فرمود ما را از آنچه علم گذشته است و آنچه آينده مي باشد تا روز قيامت.

علي بن ابراهيم در تفسير آيه شريفه: عالم الغيب فلا يظهر علي غيبه احد الا من ارتضي من رسول [1] مي فرمايد:

علي بن ابيطالب عليه السلام از رسول است

و در حديثي جناب اميرالمؤمنين عليه السلام خود فرمود: منم مرتضي و منم از رسول.

و موافق اين آيه شريفه و اين گونه از احاديث روايات بسياري وارد شده كه مضمون جملگي آن است كه آنچه خداوند خواسته است از علم غيب خود به حضرت رسول و آل طاهرينش صلوات الله عليهم اجمعين تعليم فرموده است و لذا در زيارت جامعه مي فرمايد: و ارتضاكم لغيبه

يعني خداوند برگزيده است شما اهل بيت را از براي غيب خود و از رواياتي كه بر اين معنا دلالت دارند خبري است در كتاب مجالس صدوق از اصبغ بن نباته، وي مي گويد:

حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام در بين خطبه اي فرمودند:

سلوني قبل ان تفقدوني فو الله لا تسئلوني عن شي ء مضي و لا عن شي ء يكون الا تبأتكم به

يعني سؤال كنيد از من پيش از آنكه من از ميان شما بروم، پس به خداوند قسم كه سؤال نخواهيد كرد از آنچه گذشته است و نه از آنچه آينده است مگر آنكه خبر مي دهم شما را به آنچيز.

پس سعد بن وقاص از جاي خود برخواست و عرض كرد يا اميرالمؤمنين


خبر ده مرا كه چند عدد مو در سر و ريش من است، پس آن معدن علوم رباني در جوابش فرمود:

والله سؤال كردي از من راجع به مسئله اي كه خبر داده بود مرا خليل من رسول خدا صلي الله عليه و آله اينكه تو اين مسئله را از من سؤال خواهي كرد و نيست در سر و ريش تو موئي مگر آنكه بر اصل و بيخ آن شيطاني نشسته است و بدرستي كه در خانه تو سگ بچه اي هست كه قاتل فرزندم حسين مي باشد و در آن زمان عمر بن سعد لعنهما الله آن قدر كوچك بود كه در بين دو دست پدرش حركت مي كرد و بعد از آن، آن سگ بچه بزرگ تر شد و سگي از سگهاي روزگار گرديد.

و در حديث ديگر است كه عمر بن سعد لعنه الله عليهما به خدمت جناب اميرالمؤمنين عليه السلام مشرف شد پس آن گنجينه علوم الهي به آن معدن شقاوت و جناثت فرمود:

چگونه خواهد بود حال تو اي عمر آن وقتي كه واقع شوي در مقامي كه متحير شوي در ميانه بهشت و دوزخ پس اختيار كني از براي خود آتش را.

آن ملعون خسر الدنيا و الآخره عرض كرد كه معاذ الله اينكه چنين عملي واقع شود.

آن صادق مصدق فرمود: بلاشك اين كار واقع خواهد شد.

و از ابن مسعود روايت شده است كه روزي با جمعي در خدمت جناب رسول خدا صلي الله عليه و آله در مسجد نشسته بوديم كه ناگاه جمعي از قريش بر ما وارد شدند و از جمله ايشان عمر بن سعد لعنهما الله بود، پس به مجرد اينكه نظر آن حضرت به آن بدعاقبت افتاد رنگ مقدسش تغيير كرد و احوال شريفش دگرگون شد.

ابن مسعود مي گويد: من عرض كردم: چه شد شما را كه چنين متغير شديد؟

آن حضرت فرمود: ما اهل بيتي هستيم كه اختيار فرموده است خداوند براي ما آخرت را بر دنيا و اني ذكرت ما يلقي اهل بيتي من بعدي من قتل و ضرب و شتم و


سب و تطريد و تشريد و ان اهل بيتي يطردون و يشردون و يقتلون و ان اول رأس يحمل علي رمح في الاسلام رأس ولدي الحسين، اخبرني بذلك اخي جبرئيل عن الرب الجليل

يعني اي اصحاب من سبب متغير شدن احوال اين بود كه به خاطر آوردم آن مصائبي را كه وارد مي شود بر اهل بيت من بعد از من از كشته شدن و ضربت بر ايشان زدن و ناسزا به ايشان گفتن و لعن بر ايشان نمودن و ايشان را از حق خود منع كردن و از خانه و مأواي خود دربدر كردن و بدرستي كه اهل بيت من منع كرده خواهند شد و رانده و كشته خواهند گشت و اولين سري كه در اسلام بر نيزه شود سر فرزندم حسين خواهد بود، خبر داد به اين مطلب را برادرم جبرئيل از پروردگار جليل.

و در حديث است آن وقت كه خاتم انبياء صلي الله عليه و آله و سلم اين كلمات جان سوز را مي فرمود سيد مظلومان حاضر بود و به گوش شريف بر سر نيزه شدن سر مقدس خود را از جد بزرگوار شنيد.

فقال: يا جداه من يقتلني من امتك؟ يعني اي جد عالي مقدار كيست كه مرا از امت تو مي كشد؟

آن حضرت فرمود: اي فرزند تو را بدترين خلق خدا مي كشد و با دست اشاره به عمر سعد ملعون فرمود از اينرو عادت اصحاب بر اين جاري شده بود كه هرگاه اين ملعون و مخذول داخل مسجد مي شد و چشمشان بر صورت نحس آن شقي مي افتاد به يكديگر مي گفتند: هذا قاتل الحسين (اين كشنده حسين است) و هر وقت آن شقي به خدمت جناب سيد الشهداء مشرف مي شد عرض مي كرد:

يا اباعبدالله ان في قومنا اناسا سفهاء يزعمون اني اقتلك يعني اي اباعبدالله در ميان قوم ما جماعت ناداني چند به هم مي رسند كه گمان مي كنند من شما را شهيد خواهم كرد.


حضرت در جواب مي فرمودند: والله انهم ليسوا سفهاء و لكنهم اناس علماء يعني به خدا قسم كه ايشان نادان نبوده بلكه جماعتي عالم و دانا هستند.


پاورقي

[1] سوره جن آيه) 26 و 27) .