بازگشت

نقل رياشي


از كسان ديگري كه در اين منزل محضر مبارك امام عليه السلام مشرف شده اند شخصي است كه رياشي عليه الرحمه ملاقات او را با حضرت امام حسين به شرح زير نقل نموده، وي روايت كرده كه:

راوي گفت: من به عزم حج بيت الله الحرام از رفقايم جلو افتاده و از راههاي نزديك راه مي بريدم و باديه ها و بيابانها را مي پيمودم ناگاه از دور چشمم به خيام چندي افتاد كه بر سر و پا بود جمعيت و دستگاه با شكوهي را ديدم

شعر



يكي خيمه چون بارگاه سپهر

سر قبه روشن تر از ماه و مهر



نخ اندر نخ هم طناب خيام

گرفته در و دشت صحرا تمام



رو به سوي سراپرده ها نمودم چون نزديك شدم پرسيدم: لمن هذه الابنية (اين سرادق با جلال از كيست؟)



اين بارگاه كيست كه سائيده بي هراس

بر اوج عرش گشته سر قبه اش مماس



گفتند: سراپرده مولي الكونين و امام الثقلين حضرت امام حسين عليه السلام است.

گفتم:حسين بن علي، پسر فاطمه سلام الله عليه؟

گفتند: بلي

پرسيدم: في ايها هو؟ در كدام يك از اين خيام تشريف دارد؟

گفتند:



آن خيمه كه گيسوي حورش طناب هست

اندر ميانه تكيه زده آن جناب هست




چون پيش آمدم ديدم آن حضرت بدر چادر تكيه داده و نشسته، كاغذي چند در پيش ريخته و مطالعه مي نمايد، من سلام كردم، حضرت سر بلند كرد و جواب داد، احوال پرسي فرمود.

من عرض كردم: قربانت شوم ما انزلك في هذه القفراء التي ليس فيها ريف و لا منعه يعني چه باعث شد آمدن شما در همچو سرزمين بي آب و علفي را كه همه كوه و تل و بي اعشاب است چرا چشم از آبادي پوشيده و در بيابان منزل كرده اي؟

فرمود: يا اخا ان هولاء اخافوني از دست طائفه بني اميه كه اين قوم مرا به ترس و لرز انداختند و اينها هم كاغذهاي اهل كوفه است كه به من نوشته اند و مرا به سوي خود دعوت نموده اند و هم قاتلي و من مي دانم همين نامه نگارها كشنده هاي من هستند، اي مرد بدان كه چون من را كشتند دين را از ميان مي برند و پيرامون محرمات مي گردند ولي خدا از ايشان كيفر و انتقام مرا خواهد كشيد، كسي را مبعوث مي كند تا ايشان را بكشد و عزيزشان را ذليل كند.