بازگشت

رسيدن موكب همايوني به تنعيم و شرح حوادث در آنجا


چون موكب همايوني سلطان دنيا و آخرت از مكه معظمه حركت نمود به وادي تنعيم [1] رسيد، ارباب تاريخ از وقوع دو حادثه در اين سرزمين خبر داده اند:

1- پس از رسيدن اردوي كيوان شكوه به اين سرزمين عون و جعفر فرزندان عبدالله بن جعفر محضر مبارك امام عليه السلام مشرف شدند و عريضه پدر را به نظر مبارك رساندند.

مؤلف گويد:

مضمون اين نامه قبلا نقل شد و گفتيم كه عبدالله در ضمن نامه از جناب امام عليه السلام درخواست توقف نمود تا او بيايد، زماني نگذشت كه عبدالله با نامه عمرو بن سعيد والي حرمين شريفين و برادرش يحيي ابن سعيد رسيده و مكتوب امان را دادند و ارجاع آن بزرگوار را خواستار شدند ولي مفيد واقع نگشت و حضرت بوي فرمودند:

پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم را ديده ام و مأمور اين مسافرت شده ام.

از انوار العلويه نقل شده كه عبدالله عازم ملازمت ركاب همايون شد امام عليه السلام به جهت كم نوري چشم هاي او راضي نشدند چون عبدالله مأيوس گرديد هر دو پسرش عون و محمد را به نيابت خود به ملازمت ركاب آن حضرت در سير و جهاد امر نمود و خود با يحيي در كمال حسرت مراجعت كرد...

2- سيد بن طاووس رحمة الله عليه مي نويسد در آن مكان (وادي تنعيم) كارواني از يمن هدايا و تحف بار كرده بود و به جهت يزيد بن معاويه مي برد، خامس آل عبا پرسيد اين هدايا از كيست؟


ساربان عرض كرد: فدايت شوم بحير بن يسار والي يمن به جهت امام زمان يزيد بن معاويه فرستاده حضرت از اين سخن برآشفت فرمان داد هدايا را اخذ و تصرف نمايند زيرا كه امام زمان و قطب عالم امكان وجود اقدسش بود و امور مسلمانان در يد تصرف آن جناب بود باري به روايت مرحوم ابن نما بار آن شتران بعضي از عطريات و برخي از حله هاي يمني بود.

سپس حضرت به آنها فرمودند: حالا اگر ميل داريد همراه ما به عراق بيائيد ما تمام شترهاي شما را كرايه مي كنيم و اگر نمي خواهيد برگرديد تا اينجا كرايه خود را بگيريد، پس بعضي از شتربانان باتفاق امام عليه السلام رو به عراق آورده و شترها را زير بار بنه حضرت آوردند و بعضي ديگر برگشته و خبر بردند.


پاورقي

[1] موضعي است در چهار ميلي مکه.