بازگشت

آغاز حركت حضرت امام حسين از مكه به طرف عراق


همان طوري كه قبلا گفتيم جناب مسلم بن عقيل روز هشتم ذي الحجه كه به آن يوم الترويه مي گويند در كوفه به شهادت رسيد و در همان روز حضرت امام حسين عليه السلام پس از انجام عمره مفرده مكه را به قصد عراق ترك فرمودند.

پيش از آنكه حضرت از مكه معظمه خارج شوند به انجام دو كار اقدام فرمودند:

الف: ايراد خطبه اي جانسوز كه در ضمن آن به شهادت خود اشاره فرمودند.

ب: انشاء نامه اي به خويشان خود از بني هاشم.

1- ايراد خطبه و اعلام شهادت خود

مرحوم سيد بن طاووس و ديگران روايت كرده اند چون حضرت عازم عراق شدند بين اصحاب و ياران خويش ايستاده و اين خطبه جانسوز را ايراد فرمودند:

الحمد لله و ما شاء الله و لا قوة الا بالله و صلي الله علي رسوله (سپاس و حمد خدا را و آنچه او خواهد همان شود، هيچ كس را قوت بر كاري نيست مگر به اعانت و ياري او و درود خداوند بر رسول و فرستاده اش).

خط الموت علي ولد آدم مخط القلادة علي جيد الفتاة (مرگ بر فرزندان آدم همچون قلاده بر گردن دختر جوان بسته شده است).


و ما اولهني الي اسلافي اشتياق يعقوب الي يوسف (و چه بسيار اشتياق دارم به مصاحبت گذشتگان خود همچون اشتياق يعقوب به يوسف).

و خير لي مصرع انا الا قيه كاني باوصالي تتقطعها عسلان الفلواة بين النواويس و كربلاء (و برايم برگزيده شد زميني كه پيكرم در آن افكنده شود، بايد بدان زمين برسم و گوئي مي بينم كه بند بند مرا گرگان بيابان ها از يكديگر جدا مي كنند ميان نواويس و كربلاء)

فيملأن مني اكراشا جوفا و اجربه سغبا (پس شكم هاي تهي و انبان هاي خالي خود را بدان پر مي سازند).

لا محيص عن يوم خط بالقلم (گريزي نيست از آن روزي كه به قلم قضا نوشته شده است)

رضاء الله رضانا اهل البيت (خشنودي خدا، خشنودي ما اهل بيت مي باشد).

نصبر علي بلائه و يوفينا اجور الصابرين (بر بلاي او صبر مي كنيم و او اجر و مزد صبر كنندگان را تماما و كمالا اعطاء مي فرمايد).

لن تشذ عن رسول الله لحمته و هي مجموعة له في خطير القدس (قرابت رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم كه بمنزله پود جامه محسوب شده و به آن حضرت پيوسته اند از آن جناب جدا نمانده بلكه با حضرتش در بهشت گرد آورده شده اند).

تقريهم عينه و ينجز بهم وعده (چشم پيامبر بدانها روشن شده و خدا وعده ي خود را راست مي گرداند).

من كان باذلا فينا مهجته و موطنا علي لقاء الله نفسه فليرحل معنا فاني راحل مصبحا انشاء الله تعالي (هركس خواهد جان خود را در راه ما ايثار كرده و خود را براي ملاقات خدا آماده نموده با ما بيرون آيد كه من انشاء الله بامداد روانه خواهم شد).

2- انشاء نامه حضرت به خويشان


مرحوم واعظ قزويني در كتاب رياض القدس مي نويسد:

در كتاب وسائل از محمد بن يعقوب كليني نقل شده كه چون پادشاه حجاز از مكه آهنگ سفر عراق نمود فرمود كاغذ و دواتي آوردند نامه به خويشان خود از بني هاشم باين مضمون نگاشت:

بسم الله الرحمن الرحيم من الحسين بن علي الي بني هاشم:

اما بعد: فانه من لحق لي منكم استشهد و من تخلف عني لم يبلغ الفتح والسلام.

(هر كس از شما به من ملحق شود شهيد خواهد شد و آنكه از الحاق به من باز ماند فتح و گشايشي برايش نخواهد بود).

شعر



آغاز سخن بنام شاهي

كو راست بعرش بارگاهي



خورشيد فروز انجم آراي

بينا كن و عقل معرفت زاي



سازنده گوهر شب افروز

روزي ده جانور شب و روز



خلاق جهان به كار سازي

فياض كرم ز بي نيازي



اين نامه كه نيست اندرو ريب

از عذر عري منزه از عيب



باشد ز حسين سليل حيدر

بر هاشميان نژاد يكسر



هر كس ز وطن كشيد دامن

گرديد رفيق راه با من



داند كه شود شهيد چون من

لب تشنه جدا شود سر از تن



دانيد كه عمر بر سر آمد

طوفان اجل ز در درآمد



جنبيد دراي كاروانم

هودج طلبيد ساربانم



هر كس كه ز من كناره جويد

همراه من اين سفر نپويد



او خير ز عمر خود نبيند

از باغ اميد گل نچيند



بعد از نوشتن اين نامه فرمود تا تدارك سفر ببينند آنانكه اسامي ايشان در صحف آل محمد ثبت شده بود بايد همراه باشند و شهيد راه حق شوند آماده سفر


شدند.

در تاريخ محمد بن جرير طبري مسطور است:

جمعي كثير و جمعي غفير به هواي سلطنت حضرت و بعضي به عشق و ارادت در ركاب حضرت راهي شدند

شعر



بيامد ز هر برزني بي دريغ

سواره پياده بسي مرد تيغ



نخستين ميان بسته بر حكم شاه

پناه بزرگان امير سپاه



جهان هنر يادگار امير

مه هاشمي شاه گردون سرير



آنانكه صرفا بخاطر ارادت و علاقه به حضرت و بدون داشتن هوائي در ركاب ظفر اثر آنجناب حاضر شدند عبارتند از:

اول - عباس بن علي با شش يا هفت برادر كمر بسته حاضر شدند، ايشان عبارت بودند از:

1- جعفر بن علي عليه السلام

2- عثمان بن علي عليه السلام

3- عمر بن علي عليه السلام

4- ابوبكر بن علي عليه السلام

5- عبدالله بن علي عليه السلام

6- محمد بن علي عليه السلام

7- ابراهيم بن علي عليه السلام



همه سر سپرده به اخلاص شاه

به خدمت شده بنده خاص شاه



دوم - پنج پسر امام حسن مجتبي عليه السلام هر يك مانند سرو طوبي لباس سفر در بر كرده حاضر شدند، ايشان عبارت بودند از:

1- حسن بن حسن عليه السلام


2- قاسم بن حسن عليه السلام

3- احمد بن حسن عليه السلام

4- عبدالله بن حسن عليه السلام

5- ابوبكر بن حسن عليه السلام

سوم: اولاد مسلم

چهارم: اولاد عقيل

پنجم: اولاد جعفر

ششم: اولاد عبدالله بن جعفر

اينها نيز پانزده تن بودند همه نونهال، همه صاحب جمال علي قامات كطوبي و قدود كسدرة سينا



همه عنبرين جعد و نسرين عذار

همه هاشمي گوهر و تاجدار



هفتم: دو فرزند امام عليه السلام با عز و احتشام هر دو علي نام:

يكي: زين العابدين عليه السلام

ديگري: علي اكبر سلام الله عليه

شعر



بيامد بدر سيد الساجدين

ميان بسته تنگ و گشاده جبين



خرامان علي اكبر از پشت او

يكي هندئي تيغ در مشت او



برافراخته قامت سروساي

برومي ميان و كياني قباي



دميد از در شه والا جناب

به يك بار هم ماه هم آفتاب



غلامان خاص شه تاجور

ز روم و حبش ده تن پر هنر



ميان بسته و برزده آستين

به ترتيب بار شهنشاه دين



ز پس خادمان در شهريار

كسان حرم را ببستند بار



همان هودج و محمل از سي فزون

همه پوشها ز اطلس گون گون






همه بانوان خدارت سراي

به مهد و عماري گرفتند جاي



گرامي چو جان در لباس سفر

به هودج نشستند با يكديگر



كنيزك ز كشمير و از روم و چين

گران مايه سي گشت محمل نشين



چون عليا مكرمه مجلله محترمه خاتون الخواتين حضرت زينب دختر پادشاه عرب قدم به دهليز خانه نهاد قمر بني هاشم شمشير كشيد و فرياد برآورد: غضوا ابصاركم وطاء رؤسكم (مردم چشم ها ببنديد و سرها بزير اندازيد) حوراء انسيه دختر پادشاه عراق خواهر سلطان حجاز بضعه فاطمه زهراء حضرت زينب خاتون عليها سلام الله بيرون تشريف مي آورند.

مردم صورت ها به ديوار كرده، سرها به زير انداختند عليا مكرمه بيرون آمد چشمش به قامت جوانان هاشمي نشان افتاد گريه بر دختر امير عرب مستولي شد، قاسم دويد كرسي به زمين نهاد علي اكبر دويد پرده كجاوه گرفت عباس بن امير زانو خم كرد امام حسين زير بغل خواهر گرفت با اين عزت و احترام سوار گرديد و بدن ترتيب اردوي كيوان شكوه حركت كرد و از مكه خارج شد.

صاحب كتاب شمس الضحي مي گويد:

كسي در مكه باقي نماند مگر آنكه از حركت محبوب عالميان محزون و نالان شد بلكه بيت الله الحرام از مفارقت امام عليه السلام گريست چگونه خانه خدا نگريد در حالي كه مي بيند حسين عليه السلام خارج شد در شبي كه مردم از هر طرف به سوي آن متوجهند كه شب عرفه بود و حال آنكه آن حضرت از كثرت و اشتياق به خانه خدا بيست و پنج مرتبه پياده آمده و با قدوم مبارك او كعبه و ركن و مقام مشرف شده وليكن متأسفانه امسال از وقوف و اتمام حج متمكن نشد از ترس اينكه مبادا او را دستگير كنند و يا خونش را بريزند.



و قد انجلي من مكة و هو ابنها

و به تشرفت الحطيم و زمزم



كوچ كرد آن جناب از مكه در حالي كه فرزند مكه بود و به واسطه آن حضرت


حطيم و زمزم شرافت پيدا كرده بود.