بازگشت

مقاله صاحب الفتوح


ترجمه تاريخ اعثم كوفي

صاحب الفتوح مي نويسد:

عمرو بن سعيد العاص از مدينه به امام عليه السلام نوشت:

اما بعد: به من چنان رسانيده اند كه تو را عزيمت عراق است، از اين عزيمت روي بگردان كه مصلحت نيست زيرا پسر عم تو مسلم بن عقيل را در اين روزها در كوفه كشته اند بر تو مي ترسم اين نامه نوشتم و برادر خويش يحيي بن سعيد را به خدمت تو فرستادم مي بايد كه در صحبت او به مدينه آئي تا خود و اهل بيتت در امان بوده و از بر و احسان و صله برخوردار باشي.

امام حسين عليه السلام در جواب نامه اش نوشتند:

اما بعد: كسي كه مردمان را به عبادت خداي تعالي و سنت محمد مصطفي دعوت كند هرگز با او خلاف نكنند و تو تقصيري نكردي كه مرا به بر و احسان و صله امان دادي ولي بدان بهترين امانها امان خداي عزوجل است و هر كس از خداي تعالي نترسد در دنيا و روز قيامت امان نيابد و من خويش و تو را از خداي تعالي عملي مي خواهم كه متضمن رضاي او باشد، خداي تعالي جزاي تو را در اين جهان و آن جهان خير كند والسلام.

در اثناء اين حال از جانب يزيد نامه اي به اهل مدينه رسيد، اين نامه منظوم و اشعارش در غايت حسن و زيبائي بود، در آن از هر نوع سخني درج شده و از امام عليه السلام به نيكي ياد شده بود و در ضمن خويشاوندي و قرابت خويش را با حضرتش متذكر شده بود و نيز شمه اي از مناقب و فضائل و شرف خاندان و محاسن اخلاق و مكارم صفات خامس آل عبا عليه السلام در آن به چشم مي خورد و همچنين در آن اشعار التماس موافقت و فرو نشاندن آتش جنگ شده و همواره از


والي مدينه تقاضا شده بود در دفع اين فتنه و خاموش نمودن نائره جنگ سعي نمايد.

اهل مدينه چون اين نامه منظوم را خواندند بر دست معتمدي داده تا آنرا به امام عليه السلام برساند چون نامه به حسين بن علي عليهماالسلام رسيد دانست كه اشعار يزيد است در جواب آن آيه اي از كلام الله مجيد را نوشت: بسم الله الرحمن الرحيم: فان كذبوك فقل لي عملي و لكم عملكم، انتم بريئون مما اعمل و انا بري ء مما تعملون.