بازگشت

مشاجره بين مسلم بن عقيل و ابن زياد مخذول در بارگاه


طريحي در منتخب فرموده: وقتي جناب مسلم را وارد بارگاه ابن زياد ناپاك كردند، اهل مجلس گفتند: سلم الامير، به امير سلام كن

فرمود: السلام علي من اتبع الهدي و خشي عواقب الردي و اطاع الملك الاعلي

يعني پسر مرجانه شايسته سلام نيست، سلام بر كسي است كه متابعت هدايت كند و از عواقب اعمال بد بترسد و ملك اعلي را بپرستد.

ابن زياد از اين وضع سلام و از حالت آن غريب و نگاه به جلال و شوكت خود خنده قهقهه زد بعضي از پرده داران بارگاه گفتند: اي مسلم امير با تو سر لطف است كه به روي تو مي خندد چرا به او سلام اميري نمي دهي؟

مسلم فرمود: مالي امير غير الحسين، اميري از براي من غير از حسين بن علي عليهماالسلام نيست

سپس ابن زياد رو به مسلم كرد و گفت:

يابن عقيل به كوفه آمدي امت را پراكنده كردي و خونهاي مسلمانان را ريختي، بعضي را بر برخي ترجيح دادي براي چه؟

جناب مسلم فرمود: حاشا كه من از پيش خود اين كار كرده باشم بلكه مردم اين شهر همچو گمان داشتند كه پدر تو زياد نيكان و اخيار ايشان را كشته و معدودي


باقي گذاشته مانند پادشاهان قيصر و كسري عمل كرده و يكسره شريعت و آئين احمدي و ملت و كيش محمدي را برداشته، ما را خواستند و عجز و لابه كردند، عريضه ها نوشته و در آنها شرح درد خود را نگاشتند، ما آمديم تا مردم را امر كنيم به عدل و احسان و بخوانيم به كتاب خدا و سنت رسولش.

ابن زياد ناپاك گفت: اي مسلم تو چنين عرضه اي نداري كه از مثل توئي اين كار بروز كند پس چرا اي فاسق نگذاشتي به كتاب خدا عمل كنند و انت بالمدينة تشرب الخمر توئي كه در مدينه شرب خمر مي كردي، مي خواستي در كوفه امامت كني.

مسلم سلام الله عليه برآشفت و فرمود: اي ظالم من شراب مي خورم!!؟

تو خود مي داني كه دروغ مي گوئي و فعل خودت را به ديگران نسبت مي دهي، كسي كه همچون سگ هار سر به خون مسلمانان فرو ببرد و متصل قتل نفس محرمات كند و به اهل ايمان اذيت برساند و متعرض مسلمين شود از چنين كسي چه توقع كه دروغ يا سوءظن در حق مثل مسلم مسلمي نبرد.

ابن زياد گفت: اي فاسق خيلي دلت مي خواست در كوفه سلطنت كني و بر مسند امارت بنشيني اما خدا نخواست و تو را شايسته اين رتبه نديد.

مسلم فرمود: اي بي دين ما شايسته خلافت نباشيم پس چه كسي شايسته آن باشد!؟

ابن زياد گفت: چنين نيست بلكه امروز شايسته سلطنت و پادشاهي و سزاوار خلافت اميرالمؤمنين يزيد است و بر شما اطاعت او واجب مي باشد.

مسلم فرمود: صبر مي كنم حتي يحكم الله بيننا و بينكم و هو خير الحاكمين.

ابن زياد گفت: خدا بكشد مرا اگر تو را نكشم به بدترين كشتني كه تا بحال در اسلام كسي را چنين نكشته باشند.

مسلم فرمود: البته تو اولي هستي بر اينكه در اسلام بدعتي بگذاري تا بحال


آنچه خواسته و توانسته كرده اي باز هم خواهي كرد.



اي زاده زياد نكرده است هيچ كه

نمرود اين عمل كه تو شداد مي كني



ابن زياد ديد چاره زبان مسلم را نمي تواند بكند شروع كرد دشنام دادن و فحش گفتن هم به امام حسين عليه السلام و هم به اميرالمؤمنين عليه السلام و هم به عقيل، همه را دشنام داد.

جناب مسلم سلام الله عليه از سوز دل سر بزير انداخت. راضي بود كه زودتر از اين كشته شود و اين ناسزاها را نشنود، ديگر جواب آن بي حيا و دريده را نگفت ولي به نقل مرحوم سيد در لهوف مسلم فرمود: اي ولد الزنا تو و پدرت زياد اولي و احق به اين فحش ها هستيد ما خانواده رسالتيم هر چه از دست تو برمي آيد كوتاهي مكن.