كلام مرحوم صدرالدين قزويني در توصيف حضرت مسلم بن عقيل
مرحوم صدر الدين قزويني عطر الله مرقده در كتاب رياض القدس كه كتابي است بسيار نوراني در تعريف و توصيف جناب مسلم بن عقيل سلام الله عليه چنين مي نويسد.
حكماء گويند رسول پادشاه زبان پادشاه است هر كه خواهد عنوان ضمير و ترجمان دل كسي را بداند از گفتار و كردار فرستاده او معلوم كند لهذا در باب
ارسال رسول تأكيد بسيار و مبالغه بي شمار نموده اند، بايد رسول داناترين قوم و فصيح ترين مردم باشد در اطوار و افعال ممتاز باشد، اسكندر ذوالقرنين را رسم آن بودي كه تغيير لباس مي نمود و خود به رسالت مي رفت و مي گفت
هژبراني كه شير شكارند
پيام خود به پاي خود بيارند
و بزرگي در اين باب گفته:
فرستاده بايد كه دانا بود
بگفتن دلير و توانا بود
از او هر چه پرسند گويد جواب
به نوعي كه باشد طريق صواب
از اين بيانات جلالت قدر و عظمت شأن جناب مسلم بن عقيل عليه السلام مفهوم و معلوم مي گردد كه پادشاه دنيا و آخرت از ميان اقرباء و نزديكان او را به رسالت و سفارت و نيابت به جانب كوفه فرستاد. مسلم در دين داري مسلم و در تقوي و پرهيزكاري بي سخن بود، حضرت هم در فرمان نيابت خاص وي او را به تعريف چند اختصاص داده كه:
ثقة الحسين است، امين است، برادر من است، ابن عم من است، عالم است، عادل است، فاضل است، عامل است، و كان رضوان الله عليه صهرا لاميرالمؤمنين علي عليه السلام با اين همه علو مراتب و سمو مناصب داماد شاه اولياء علي المرتضي بود، رقيه خاتون عيال آن بزرگوار بود و كان رضي الله عنه شجاعا، در شجاعت بي بدل و در رشادت ضرب المثل بود و كان يأخذ الرجل بيده فيرمي فوق البيت با دست پر قوت مردان با جسامت را مي گرفت از صحن خانه به سطح بام مي انداخت.
شجاعي مشت او پولاد بودي و تنش جوشن
سرش خود نگاهش تير و ابروش پرند آور
مردم كوفه آن قد و قامت و آن هيكل با استقامت مي ديدند بر خود مي لرزيدند، مي گفتند: الحق اين شخص با جلالت شايسته نيابت است، پس به روايت ابي مخنف هيجده هزاري بيعت كردند و جعلوا له حجابا و بوابا از براي آن بزرگوار
حاجب و دربان معين كردند كه مردم بيگانه را از دخول و خروج ممانعت نمايد جز اخيار و ابرار را در آن دربار بار ندهد، مسلم بن عوسجه اسدي به درباني سرافراز گشت و ابوتمامه صيداوي به خزانه داري ممتاز شد همچنين هر كاري را به سركاري و هر شغلي را به دينداري معوض نمودند، ما يحتاج لشگر از سلاح و از دروع و جنه و سهام و اسنه فراهم كردند، سالار و سپه دار تعيين كردند، فرسان نامور و وجوه شيعه گرد آمدند از هيجده هزار الي صد هزار در گرد آن سرور جمع آمدند و بعد عريضه خدمت حضرت شاهنشاهي و نور ديده رسالت پناهي عرضه داشتند كه قربانت كارها ساخته و امورات به نظم پرداخته خاك قدم نائب خاص تو را كحل الجواهر ديده خود ساختيم و قلاده انقياد او را تماما بگردن انداختيم امروز كه وقت عريضه نگاري است صد هزار شمشير زن مكمل و مسلح در زير بار بيعت و اطاعت درآمده اند، انا معك مع مأة الف سيوف فلا تتأخر.