بازگشت

حركت از مدينه به طرف مكه


پس از آماده شدن نفرات براي حركت امام عليه السلام امر فرمودند دويست و پنجاه اسب و به قولي دويست و پنجاه ناقه حاضر كنند، هفتاد رأس از آنها را اختصاص دادند براي نقل خيمه ها و چهل تا را براي حمل و نقل ديك ها و ظروف و ادوات ارزاق و سي رأس را براي حمل نمودن مشگ هاي آب و دوازده رأس ديگر را اختصاص دادند براي حمل و نقل دراهم و دنانيز و زيور آلات و عطرها و جامه ها، سپس پنجاه شقه هودج روي شتران تعبيه كرده تا مخدرات و اطفال و ذراري و خدمتگذاران و كنيزان و غلامان در آن قرار گرفتند و بقيه شتران را براي حمل و نقل بارها و اسباب و اثاثيه لازم در نظر گرفتند و پس از بسته شدن بارها و آماده گرديدن مسافران امام عليه السلام براي وداع آخر نزد قبر جد بزرگوارشان رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم و برادر و جده اشان حضرت فاطمه بنت اسد سلام الله عليها و سائر اقرباء و خويشانشان رفته و آنها را وداع نموده سپس اسب رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم را كه مرتجز ناميده مي شد طلبيده و بر آن سوار گرديدند و با جلال و عزت تمام در روز بيست و هشتم رجب از مدينه بطرف مكه خارج گرديدند و در حال خروج اين آيه


شريفه را قرائت مي فرمود:

فخرج منها خائفا يترقب، قال رب نجني من القوم الظالمين [1] .

يعني: بيرون رفت آن بزرگوار از مدينه در حالتي كه خائف بود از اينكه دشمن به تعاقبش بيايد و مي گفت: اي پروردگار من نجات ده مرا از جماعت ظالمين.

باري آن جناب از جاده اصلي و طريق مستقيم و فراخ رو به راه نهاد.

اهل بيت آن حضرت عرضه داشتند: چه خوب بود از راهي كه ابن زبير رفت ما مي رفتيم زيرا ممكن است دشمن ما را تعقيب كند و در صورتي كه از بيراهه رويم به ما دست نمي يابند ولي اين طريق چون واضح و آشكار است به سهولت ممكن است ما را دريافته و متعرض ما شوند.

حضرت فرمودند: بخدا سوگند از همين طريق خواهيم رفت و در مقابل قضاء و حكم الهي تسليم هستيم هر چه او براي ما مقدر نموده خوب باشد بهر صورت آن حضرت با همراهان همه جا قطع منازل و طي طريق مي نمودند تا به روايت مرحوم مفيد در ارشاد شب جمعه سوم شعبان وارد مكه شدند و در آن حال اين آيه شريفه را قرائت فرمود:

و لما توجه تلقاء مدين قال عسي ربي ان يهديني سواء السبيل [2] .

يعني: و چون رو به جانب شهر مدين آورد گفت: اميد است خدا من را به راه مستقيم هدايت فرمايد.

باري آن جناب در مكه نازل شد و در آن جا منزل گزيد، مردم مكه و عمره گذاران و مردم شهرهاي ديگر كه در مكه بودند پس از اطلاع از ورود آن حضرت و اهل بيت فوج فوج و دسته دسته محضر مباركش مشرف شده و با آن حضرت ملاقات مي كردند، ابن زبير نيز كه در مكه بود و ملازم كعبه شده و در آنجا به نماز و طواف روزگار سپري مي كرد در ميان ساير مردم خدمت آن جناب مي رفت گاه دو


روز متوالي و گاهي دو روز يك مرتبه.

البته بودن حضرت در مكه معظمه بر ابن زبير سخت گران بود چون بخوبي مي دانست كه تا آن جناب در آنجا نزول اجلال دارند مردم حجاز با وي بيعت نمي كنند ولي به روي خود نياورده و ظاهرا ابراز نمي كرد.

بهر صورت آن جناب ماه شعبان و رمضان و شوال و ذي القعده را در مكه اقامه داشتند و در سه شنبه روز هشتم ذيحجه الحرام كه روز ترويه است حضرت عمره مفرده بجا آوردند و پس از محل شدن به طرف عراق رهسپار شدند.


پاورقي

[1] آيه (21) از سوره قصص.

[2] آيه (22) از سوره قصص.