بازگشت

آغاز حركت سيد مظلومان از مدينه منوره به مكه معظمه


پس از آنكه سيد مظلومان عليه السلام آن خواب را ديدند و به اهل بيت فرمودند دو شب بعد از آن تصميم گرفتند از مدينه خارج شده و به طرف مكه حركت كنند لذا نيم شبي كه بامدادش از مدينه بيرون رفتند به سر روضه مطهر رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم آمده و چند ركعت نماز خوانده و جد خويش را وداع كرده و به خانه برگشتند چون صبح شد محمد بن حنفيه به منزل آن حضرت آمد و به آن جناب عرض نمود:

اي برادر جان من فداي تو باد هيچ كس را در عالم از تو دوست تر ندارم و تو از جان من نزد من عزيزتري به حكم اخوت كه ما هر دو از يك صلبيم و تو به منزله چشم من بوده و بزرگ تر اهل بيت امروز تو بوده و از سادات اهل بهشت خواهي بود مي خواهم كه تو را نصيحتي كنم و تو آن را از من قبول كني.

حضرت فرمودند: اي برادر بگو چه انديشيده اي كه قول تو درباره من بدون


غرض مي باشد.

محمد عرض كرد: مصلحت آن است كه خود را از يزيد و شهرهائي كه به او نزديك است دور بداري به طوري كه بتواني مردمان را به بيعت با خويش دعوت نمائي حال اگر مردم با تو بيعت كرده و اطاعتت را نمودند البته بايد شكر باري تعالي بجا آوري و اگر از آن سرباز زده و ديگري را اطاعت نمودند اين حركت به دين و عقل و مروت و فضل تو قطعا ضرري نخواهد رساند.

از آن هراس و وحشت دارم كه به شهري روي و جماعتي به هواخواهي تو برخاسته و جمعي ديگر با تو مخالفت نموده در نتيجه ميان تو و ايشان كار به مجادله و منازعه كشد و تو را شهيد كرده و خونت را ضايع نمايند.

حضرت فرمودند: نيكو نصيحت نمودي، حال صلاح مي داني به كدام شهر روم؟

محمد گفت: ابتداء به مكه فرود آي، اگر اهل آنجا با تو بيعت كردند فهو المراد و در غير اينصورت به يمن رو كه اهلش با تو بيعت نموده و اطاعتت را خواهند نمود و اگر آنها نيز اطاعت ننمودند چاره اي نيست مگر آنكه به كوهها روي و از شهري به شهري پيوسته بگردي و منتظر باشي كه كار به كجا مي كشد حضرت فرمودند: به خدا قسم اگر مرا در دنيا هيچ ياري نباشد با يزيد بيعت نكنم چه آنكه پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم او را نفرين نموده و فرموده است: اللهم لا تبارك في يزيد.

سپس هر دو برادر چندان گريستند كه محاسن مباركشان از اشگ تر شد.

محمد بر آن شد كه تهيه اسباب و ساز و برگ ديده و در ركاب جلالت مآب آن حضرت از مدينه خارج شود حضرت او را امر به توقف نمود و فرمود:

تو در همين شهر بمان و از طرف من در كارها ناظر باش و اخبار و قضايا را براي من بازگو سپس امام عليه السلام وصيت نامه اي بدين مضمون در قلم آوردند.