بازگشت

ذكر مناقب و فضائل و خصائص حضرت امام حسين


چنانچه از روايات و اخبار استفاده مي شود آن حضرت جامع تمام صفات حسنه و فضائل اخلاقي بودند از جمله در تواضع آن جناب مرحوم مجلسي در بحار [1] از مسعده نقل كرده كه وي گفت: حضرت حسين بن علي عليهماالسلام به مساكيني عبور كردند كه عباء خود را پهن نموده و روي آن استخوان ريخته و مشغول خوردن بودند، به حضرت عرض كردند: اي پسر رسول خدا بفرمائيد.

حضرت دو زانو در حلقه ايشان نشسته و با آنها به تناول غذا مشغول شده و سپس اين آيه را تلاوت فرمودند: ان الله لا يحب المستكبرين (خداوند متكبران را دوست ندارد) و پس از آن فرمودند: من دعوت شما را اجابت كردم، شما نيز دعوت مرا اجابت مي كنيد؟

آنها گفتند: بلي اي پسر رسول خدا، پس برخاسته و همراه آن جناب به منزل آن حضرت رفتند.

حضرت به كنيز خود فرمودند: آنچه ذخيره كرده اي حاضر كن.

و درباره سخاوت وجود آن بزرگوار احاديث بسياري نقل شده كه از باب نمونه به ذكر سه حديث اكتفاء مي كنيم:

1- مرحوم مجلسي در كتاب بحار از آن حضرت روايت كرده كه آن جناب فرمودند:

اين كلام پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم صحيح است كه فرمودند:

برترين و بهترين اعمال بعد از نماز مسرور نمودن مؤمن است به طوري كه


گناهي در آن نباشد چه آنكه غلامي را ديدم كه به سگي غذا مي دهد، جهتش را از او پرسيدم؟

گفت: اي پسر رسول خدا چون مبتلا به غم و اندوه هستم خواستم با مسرور نمودن اين حيوان شايد اندوهم برطرف شده و مسرور گردم، زيرا صاحب و آقاي من يهودي است و از اين جهت بسيار اندوهگين بوده و مشتاقم از او جدا شوم، حضرت پس از استماع اين سخنان دويست دينار به عنوان ثمن غلام براي يهودي فرستاده و خواستار خريدن غلام شدند.

يهودي عرضه داشت: غلام فداي قدمهاي شما، تعلق به شما داشته باشد و اين بستان را نيز مال او قرار دادم و پول شما را به خودتان رد كردم.

حضرت فرمودند: من مال را به تو بخشيدم.

عرض كرد: مال را پذيرفتم ولي به غلام هديه دادم.

حضرت فرمودند: غلام را آزاد كردم و تمام مال را به او بخشيدم.

همسر يهودي گفت: من اسلام آورده و مهريه ام را به شوهرم بخشيدم.

يهودي عرضه داشت: من نيز مسلمان شده و اين خانه را به همسرم بخشيدم. [2] .

2- مرحوم مجلسي در كتاب بحار از مقتل آل الرسول اخطب خوارزمي حديثي را به اين شرح نقل فرموده:

اعرابي مشرف شد محضر مبارك حضرت حسين بن علي عليهماالسلام و عرضه داشت: اي پسر رسول خدا ديه كاملي را ضمانت كرده ام و اكنون از پرداخت آن ناتوان هستم، پيش خود گفتم از كريم ترين مردم آن را درخواست مي نمايم و از اهل بيت رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم كسي را كريم تر نديدم.

حضرت فرمودند: اي برادر سه مسئله از تو مي پرسم اگر يكي را جواب گفتي


يك سوم مال را به تو مي دهم و اگر دو تا را پاسخ دادي دو سوم آن را به تو داده و اگر هر سه را جواب دادي همه مال را به تو خواهم داد.

اعرابي عرض كرد: اي پسر رسول خدا آيا مثل شما از مانند من سؤال مي كند؟! شما اهل علم و شرف هستيد چه طرف قياس با من مي باشيد؟

حضرت فرمودند: بلي ولي از جدم رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم شنيدم كه مي فرمودند:

به هر كسي به ميزان معرفتش احسان بايد نمود.

اعرابي عرضه داشت: از آنچه رأي مباركتان هست سؤال بفرمائيد، اگر جواب دادم كه هيچ و الا از شما ياد خواهم گرفت.

حضرت فرمودند: كدام يك از اعمال افضل و برتر است؟

اعرابي عرض كرد: ايمان به خدا.

حضرت فرمودند: چه چيز موجب نجات از هلاكت است؟

اعرابي عرض كرد: اطمينان به خدا.

حضرت فرمودند: زينت مرد به چيست؟

اعرابي عرض كرد: به علمي كه همراهش حلم و بردباري باشد.

حضرت فرمودند: اگر علم نداشت چطور؟

عرض كرد: به مالي كه با آن مروت و جوانمردي باشد.

حضرت فرمودند: اگر آن را نداشت چطور؟

عرضه داشت: به فقري است كه همراهش صبر باشد.

حضرت فرمودند: اگر آن را نيز نداشت چطور؟

اعرابي عرض كرد: صاعقه اي از آسمان بيايد و او را بسوزاند زيرا چنين شخصي استحقاق آن را دارد.

حضرت خنديدند و كيسه اي كه در آن هزار دينار طلا بود به اضافه انگشتري كه قيمتش دويست درهم بود به وي داده و فرمودند:


اي اعرابي دينارها راصرف طلبكارانت كن و انگشتري را صرف مؤنه خود نما.

اعرابي عنايت حضرت را گرفت و عرضه داشت: خداوند متعال مي داند رسالت خود را در كجا قرار دهد [3] .

3- عمرو بن دينار مي گويد: حضرت امام حسين عليه السلام به عيادت اسامة بن زيد كه بيمار بود رفتند و وي از غم و حسرت و اندوه مي ناليد.

حضرت فرمودند: برادر غم تو از چيست؟

عرض كرد: شصت هزار درهم بدهكارم.

حضرت فرمودند: آن بر عهده من.

عرض كرد: مي ترسم قبل از پرداخت آن از دنيا بروم.

حضرت فرمودند: نخواهي مرد مگر بعد از آنكه من آن را پرداخته باشم.

راوي مي گويد: پيش از آنكه اسامه از دنيا برود حضرت قرض او را پرداختند [4] .

و درباره شجاعت و دلاوري آن وجود مبارك اخبار و احاديث بسيار است و تنها واقعه جانگداز كربلاء كافي است براي اثبات اين معنا زيرا كمترين عددي كه براي لشگر دشمن نقل شده سي هزار نفر بوده و بالاترين رقم سپاه آن جناب از دويست نفر بيشتر گفته نشده و مع ذلك كوچكترين هراسي در آن عزيز خدا به هم نرسيد بلكه با كمال قوت و قدرت در مقابل آن روبه صفتان ايستادگي فرمود و با اينكه تمام عزيزانش در مقابل آن جناب به شهادت رسيدند و در حالي كه گرسنگي و تشنگي به حد اعلا و فوق آنچه تصور شود حضرتش را در تعب و ضيق قرار داده بود خود را به آن درياي لشگر زده و چنان از ايشان مي كشت و با شمشير آتشبار خرمن عمر آن دون همتان را مي سوزاند كه طبق آنچه در مقاتل معتبر ثبت


و ضبط شده هزار و نهصد نفر از آنها را غير از مجروحين به جهنم فرستاد و كشتن اين عدد ظرف چند ساعت بيشتر نبود و اين قضيه از عجايب روزگار بوده و تحقيقا نه در قبل نظير داشته و نه در بعد چنين اتفاقي ممكن است به وقوع بپيوندد.

مؤلف گويد:

چون غرض اصلي ما بيان حوادث و وقايعي است كه از ابتداء حركت امام از مدينه تا كربلاء و از كربلاء تا مدينه اتفاق افتاده است از اين رو سخن را كوتاه كرده و به بيان مقصود مي پردازيم و پيش از بيان حركت حضرت و شروع نهضت خونين كربلاء مناسب ديدم شمه اي در اطراف چگونگي مسلط شدن يزيد بن معاويه لعنت الله عليهما بر اوضاع و بدست گرفتنش امر خلافت را سخن رانده و سپس به بيان مطلوب بپردازم.



پاورقي

[1] بحارالانوار ج (44) ص ( 189) .

[2] بحارالانوار ج(44) ص(194) .

[3] بحارالانوار (44) ص (196) .

[4] بحارالانوار ج(44) ص (189 (.