بازگشت

در خبر دادن امام حسن و بعضي اصحاب آن حضرت از شهادت امام حسين


سيد رضي (قدس سره) در قصيده اي چنين مي گويد:



شعل الدموع عن الديار بكاؤنا

لبكاء فاطمة علي أولادها



لم يخلفوها في الشهيد و قد أري

دفع الفرات يذاد عن ورادها



أتري درت أن الحسين طريدة

لقنا بني الطرداء عند ولادها



كانت مآتم بالعراق تعدها

أموية بالشام من أعيادها



ما راقبت غضب النبي و قد غدا

زرع النبي مظنة لحصادها



باعت بصائر دينها بضلالها

و شرت معاطب غيها برشادها



جعلت رسول الله من خصمائها

فلبئسما ذخرت ليوم معادها



نسل النبي علي صعاب مطيها

و دم النبي علي روؤس صعادها



و الهفتاه لعصبة علويه

تبعت أميه بعد عز قيادها



جعلت عران الذل في امامها

و علاط و سم الضيم في أجيادها



و استأ ثرت بالأ مرعن غيابها

و قضت بما شاءت علي شهادها



طلبت ترات الجاهلية عندها

و شفت قديم الغل من أحقادها



زعمت بأن الدين سوع قتلها

أو ليس هذا الدين عن أجدادها



الله سابقكم الي أرواحها

و كسبتم الأثام في أجسادها



ان قوضت تلك القباب فانما

خرت عماد الدين قبل عمادها






الخلافة أصحبت مزوية

عن شغبها ببياضيها و سوادها



طمست منابرها زمان أمية

وعوت ذئابها علي أعوادها



هي صفوة الله التي أوحي لها

و قضي أوامره الي أمجادها



أخذت بأطراف الفخار فعاذر

أن يصبح الثقلان من حسادها



الزهد و الحلام في فتاكها

و الفتك لولا الله في زهادها



عصب يقمط بالنجاد وليدها

و مهود صبيتها ظهور جيادها



تروي مناقب فضلها أعداؤها

أبدا و تسندها الي أضدادها



يا غيرة الله اغضبي لنبيه

و تزحزحي بالبيض عن اغمادها



من عصبة ضاعت دماء محمد

و بنيه بين يزيدها و زيادها



صفدات مال الله ملي ء اكفها

و أكف آل الله في اصفادها



ضربوا بسيف محمد أبنائه

ضرب الغرائب عدن بعد زيادها



قد قلت للركب الطلاح كأنهم

ربد النسور علي ذري أطوادها



يحد و بعوج كالحني أطاعه

معتاصها فطغي علي منقادها



حتي يخيل من هباب رقابها

أعناقها في السير من أعضادها



قف بي ولو لوث الازار فانها

هي مهجة علق الهواء بفؤادها



بالطف حيث بها مراق دمائها

و مناخ ان نيقها اليوم جلادها



القفر من أوراقها و الطير من

أضيافها و الوحش من عوادها



يجري لها من حبب الدموع و انما

حب القلوب يكون في امدادها



مرحوم شيخ صدوق (ره) در مجالس خود از مفضل بن عمر از امام صادق نقل مي كند كه پدرم از جدش نقل مي فرمود: روزي امام حسين عليه السلام بر برادرش حسن عليه السلام وارد شد، وقتي نگاه امام حسن عليه السلام به برادرش افتاد گريه كرد، امام حسين عليه السلام سؤال


كرد: برادر جان براي چه گريه مي كني؟ فرمود: به خاطر حوادثي كه براي تو پيش خواهد آمد، مرا با نيرنگ و سم دادن به قتل مي رسانند اما هيچ روزي مثل روز (شهادت) تو نيست، سي هزار نفر كه ادعا مي كنند از امت جدمان رسول الله صلي الله عليه و آله هستند و خود را مسلمان مي دانند بر تو خروج مي كنند تا خون تو را بريزند و تو را به قتل برسانند، احترامت را نگه نمي دارند، با فرزندانت بدرفتاري مي كنند، دارائيت را غارت مي كنند، پس در اين هنگام لعنت فرستادن به بني اميه حلال مي شود، از آسمان خاك و خون مي بارد و همه مخلوقات حتي حيوانات بيابان و ماهيان دريا براي تو گريه مي كنند.

ابن قولويه در كامل الزيارات از ابي الجارود از امام باقر عليه السلام نقل مي كند امام حسين عليه السلام يك روز قبل از روز ترويه از مكه خارج شد، عبدالله بن زبير او را بدرقه كرد و گفت: يا اباعبدالله، زمان حج رسيده تو آن را رها مي كني و به سوي عراق مي روي؟ امام حسين عليه السلام فرمود: من در كنار شط فرات دفن شدن را بيشتر دوست دارم تا اينكه با ناديده گرفتن احترام كعبه دفن شوم.

در همان كتاب از طلحة بن زيد از امام صادق عليه السلام از پدرش از جدش از امام حسين عليه السلام نقل كرده كه آن بزرگووار مي فرمايد: بخدايي كه جان حسين در دست اوست بني اميه جز به كشتن من شاد نمي شود و آنها قاتل من هستند، هر گاه مرا بكشند هيچكدام اهل نماز نخواهند بود و هيچكدام بخششي در راه خدا اخذ نخواهند كرد، اولين كشته اين امت، من و اهل بيت من خواهد بود، بخدايي كه جان حسين در دست اوست قيامت واقع نخواهد شد مگر آنكه اولاد هاشمي در زمين زياد شوند. (يعني با كشته شدن ما بني هاشم از بين نخواهد رفت).

و باز در كتاب مجالس شيخ صدوق (ره) از حضرت اباعبدالله عليه السلام نقل است كه:


وقتي آن حضرت به عقبة البطن (نام مكاني است) رسيد فرمود: من خودم را كشته مي بينم، گفتند: يا اباعبدالله، اين چه سخني است؟ فرمود: در خواب سگهايي را ديدم كه به من حمله ور شدند و بدترين آنها سگي برنگ سياه و سفيد بود.

در همان كتاب از حسين ابي العلا از امام صادق عليه السلام نقل شده كه: امام حسين عليه السلام روزي كه به كربلا رسيد با اصحاب خود نماز خواند، سپس فرمود: شهادت مي دهم كه به قتل شما اجازه داده شده پس اي قوم، تقواي الهي را پيشه كنيد و صبور باشيد.

در همان كتاب از ابي سعيد نقل است گفت: شنيدم عبدالله بن زبير ساعات زيادي با امام حسين عليه السلام خلوت كرد و با حضرت مذاكره نمود سپس امام حسين عليه السلام به وي فرمود: اينكه به من مي گويي: كبوتر حرم باشم و اگر هم كشته شدم در كنار حرم باشم تا اينكه دورتر كشته شوم، بايد بگويم، اگر در بيابان كربلا - طف - كشته شوم - بهتر از كشته شدنم در كنار حرم است.

در كشف الغمه و در ارشاد شيخ مفيد از سالم بن ابي حفصه نقل است كه: عمر بن سعد به امام حسين عليه السلام گفت: يا اباعبدالله نزد ما عده اي سفيه هستند كه خيال مي كنند من تو را خواهم كشت؟ حضرت فرمود: آنها سفيه نيستند بلكه عالم و آگاه هستند اما آنچه كه موجب روشني چشم من خواهد بود اينست كه پس از من از گندم عراق جز اندكي نمي تواني بخوري.

مؤلف مي گويد: از معجزات آن حضرت كه قبلا گفته شده اين است كه ايشان در زمان رسول خدا صلي الله عليه و آله خبر از شهادت خودش داده بود، از آنحضرت پرسيدند: آيا رسول خدا اين خبر را به تو داده فرمود: نه، پيامبر صلي الله عليه و آله پرسيدند، فرمود: علم من علم او و علم او علم من است.

در كشف الغمه و ارشاد شيخ مفيد (ره) از عبدالله بن شريك عامري نقل شده كه


مي گفت: از اصحاب اميرمؤمنان علي عليه السلام شنيدم كه هنگام ورود عمر بن سعد از مسجد، مي گفتند: اين قاتل حسين عليه السلام است در حاليكه اين موضوع خيلي جلوتر از زمان شهادت امام حسين عليه السلام بود.

ابن قولويه در كامل از عروة بن زبير نقل مي كند: هنگامي كه ابوذر را براي تبعيد به ربذه از مدينه اخراج كرده بودند، مردم به او مي گفتند: از دين خدا و سنت رسول خدا صلي الله عليه و آله و سخنان آنحضرت بيشتر براي ما بگو، مي فرمود: چه آسان است گفتن اين سخنان، اما چه حالي داريد آن موقع كه حسين بن علي عليه السلام را مي كشند و سر مي برند؟ بخدا قسم پس از كشته شدن حسين عليه السلام كسي همانند او كشته نمي شود خداوند بخاطر اين ظلم، شمشير خودش را بر سر اين امت حاكم مي كند و آن را برنمي دارد تا اينكه خداوند قائم آل محمد (عج) از فرزندان حسين عليه السلام را مبعوث نمايد تا انتقام او را از مردم بگيرد، و شما اگر بدانيد چه بي احترامي بر اهل بيت پيامبر صلي الله عليه و آله صورت مي گيرد و از اين واقعه چه لطمه اي بر اركان كوهها و تپه ها و اهل آسمانها وارد مي شود آنگاه از قتل حسين عليه السلام حتما گريه مي كرديد، بخدا قسم جانتان از كالبدتان خارج مي شد، هيچ آسماني نيست كه روح حسين عليه السلام از آنها عبور كند مگر آنكه هفتاد هزار ملك در حاليكه ايستاده اند و مفاصل آنها لرزان است و صدائي چون رعد دارد تا روز قيامت براي حسين عليه السلام ناله مي كنند و هيچ ابري نيست كه حركت كند و رعد و برق ايجاد كند مگر اينكه به قاتلان حسين عليه السلام لعنت مي فرستند و هيچ روزي نيست مگر اينكه روح حسين عليه السلام بر رسول خدا صلي الله عليه و آله لعنت مي فرستد و هيچ روزي نيست مگر اينكه روح حسين عليه السلام بر رسول خدا صلي الله عليه و آله عرضه مي شود و با هم ملاقات مي كنند.

شيخ صدوق (ره) در امالي به اسنادش از جبله مكية نقل مي كند: از ميثم تمار (قدس الله روحه) شنيدم كه مي گفت: بخدا قسم اين امت فرزند پيغمبرشان را ده روز


از محرم گذشته مي كشند و دشمنان خدا اين روز را، روز بركت قرار مي دهند و اين واقعه حتما واقع خواهد شد و در علم خدا گذشته و اين را مولايم علي بن ابيطالب به من فرموده. و به من خبر داده است كه همه چيز براي حسين عليه السلام گريه خواهد كرد، حتي وحوش بيابانها و ماهيان دريا و پرندگان هوا، و بر او گريه خواهند كرد خورشيد و ماه و ستارگان آسمانها و مومنان انس و جن و تمامي ملائك زمين و آسمانها و ملائك و حمل كنندگان عرش، و از آسمان خون و خاك مي بارد.

سپس فرمود: واجب است بر قاتلين حسين عليه السلام لعنت فرستادن همچنانكه بر مشركين كه براي خدا شريك قائل هستند و همچنانكه بر يهود و نصاري و مجوس لعن مي فرستيد.

جبلة مي گويد: گفتم: اي ميثم، چگونه مردم، روز كشته شدن حسين عليه السلام را روز بركت قرار مي دهند؟ ميثم گريه كرد و گفت: روايات جعلي درست مي كنند كه در آن روز خداوند توبه حضرت آدم را قبول كرد در حاليكه خداوند در ذي الحجه توبه آدم را قبول كرد، و گمان مي كنند خداوند در آن روز توبه حضرت داود عليه السلام را قبول كرد در حاليكه در ذي الحجه توبه حضرت داود عليه السلام را قبول كرد، خيال مي كنند در اين روز خداوند حضرت يونس را از شكم نهنگ نجات داد در حاليكه اين قضيه در ذي الحجه بود، خيال مي كنند در آنروز كشتي نوح در كوه جودي آرام گرفت در حاليكه اين قضيه در روز دوازدهم ذي الحجه بود، خيال مي كنند در آن روز خداوند دريا را براي بني اسرائيل شكافت در حاليكه كه در ربيع الاول اين مطلب واقع شد.

سپس ميثم گفت: اي جبلة روز قيامت امام حسين عليه السلام سيد و آقاي همه شهداء خواهد بود و اصحاب آن حضرت مقام و منزلت بالاتري نسبت به ساير شهدا خواهند داشت، اي جبلة وقتي به خورشيد نگاه كني مي بيني، همانند خون تازه


سرخ است آنگاه بدان كه مولايت حسين عليه السلام به شهادت رسيده، جبله مي گويد: روزي از خانه بيرون آمدم خورشيد را ديدم همانند پارچه اي زرد مايل به سياه است فهميدم كه سخنان ميثم صحيح بوده گريه كردم و گفتم: بخدا قسم حسين عليه السلام كشته شد.

شيخ فخرالدين طريح نجفي در كتاب خود بنام منتخب في جمع المراثي و الخطب مي نويسد: وقتي ابن زياد ملعون سواران خود را براي جنگ با امام حسين عليه السلام گرد آورد، هفتاد هزار نفر بودند آنگاه ابن زياد ملعون گفت: اي مردم هر كس از شما حسين عليه السلام را بكشد، حكومت هر منطقه اي را بخواهد به او داده مي شود، كسي جوابش را نداد عمر بن سعد ملعون را خواست به او گفت: تصميم گرفتم تو خودت شخصا قتل حسين عليه السلام را بعهده بگيري، گفت: مرا از اين كار معاف دار، ابن زياد گفت: معافت كردم پس آن حكم ملك ري را به ما برگردان، گفت: يك شب مرا مهلت بده، گفت: مهلت دادم، عمر بن سعد به خانه برگشت و برادران، اقوام و ياران خواص خود را مشاوره قرار داد هيچكدام به اين موضوع نظر مثبت ندادند، به عمر بن سعد مردي از اهل خير كه اسمش كامل بود و از پيش با پدرش دوست صميمي بود، گفت: اي عمر، رفتار و حركات تو به گونه ديگر شده، مگر چه شده است؟ چه تصميم و عزمي داري؟ آن مرد همانند اسمش عقل كامل هم داشت ابن سعد به او گفت: من فرماندهي اين لشگر را براي جنگ با حسين عليه السلام بعهده مي گيرم زيرا كشتن او و اهل بيتش براي من مثل آب خوردن است، هر گاه او را كشتم به حكومت ري خواهم رسيد. كامل گفت: اف بر تو اي عمر بن سعد، تصميم به قتل حسين عليه السلام پسر دختر پيامبر صلي الله عليه و آله گرفته اي، اف بر تو و بر عقيده تو اي عمر آيا از حق برگشته و از هدايت گمراه شده اي؟ آيا هيچ ميداني به جنگ چه كسي


مي روي و قصد كشتن چه كسي را داري؟ انا لله و انا اليه راجعون بخدا قسم اگر تمام دنيا و هر چه در آن است به من مي دادند تا يك نفر از امت پيامبر عليه السلام را بكشم اين كار را نمي كردم پس تو چگونه قصد كشتن حسين عليه السلام پسر دختر رسول خدا صلي الله عليه و آله را داري، فرداي قيامت كه كنار حوض كوثر در محضر رسول خدا صلي الله عليه و آله حضور پيدا كردي چه جوابي به آنحضرت داري، در حاليكه فرزندش و نور چشمش و ميوه ي دلش و پسر سرور زنان عالم و پسر جانشينان انبياء و سرور جوانان بهشت را كشته اي در حاليكه او در زمان ما همانند جدش رسول خدا صلي الله عليه و آله در زمان خودش بوده و اطاعت او همانند اطاعت رسول خدا صلي الله عليه و آله است و باب بهشت و جهنم است براي خودت راه درستي را انتخاب كن من به نام خدا شهادت مي دهم هر گاه او را به قتل برساني يا قصد سوئي بر او داشته باشي از دنيا جز اندكي بهره مند نخواهي شد. عمربن سعد به او گفت: مرا از مرگ مي ترساني وقتي كه از كشتن حسين عليه السلام فارغ شدم بر هفتاد هزار سواره امير خواهم بود و ملك ري را صاحب خواهم شد. كامل به او گفت: من تو را حقيقتي آشنا كردم و قصد نجات تو را داشتم اگر قبول مي كردي، بدانكه با پدرت به سوي شام سفر كردم و مركبم مرا از قافله جدا كرد و خستگي و تشنگي بر من غلبه كرد به سوي دير راهبي رفتم از اسبم پياده شدم و به در دير رفتم تا آبي بخورم، راهب مرا از داخل دير ديد و گفت: چه مي خواهي؟ گفتم: تشنه هستم، گفت: تو از امت پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله هستي؟ آنها بخاطر دنيا كه يكديگر را مي كشند و براي رسيدن به مال دنيا با يكديگر مبارزه مي كنند، گفتم: من از امت مرحومه امت محمد صلي الله عليه و آله هستم گفت: شما بدترين امتها هستيد ويل (جايگاه خيلي سختي در جهنم) براي شماست در قيامت، شما بر عترت پيامبرتان بي وفايي كرديد و آنها را كشته و از اطاعتشان سرپيچي نموديد و من در كتابمان خوانده ام كه


شما پسر دختر پيامبرتان را خواهيد كشت و با زنان و فرزندانش بد رفتاري كرده و اموالش را غارت مي كنيد، گفتم: اي راهب، آيا ما اين كارها را مي كنيم؟ گفت: آري و آنگاه كه شما اين كار را مي كنيد آسمانها، زمينها، درياها، صحراها، وحوش و پرندگان بر قاتل او لعنت مي فرستند و قاتل او جز اندك از دنيا بهره مند نمي شود، سپس مردي براي خونخواهي او ظهور مي كند و هيچ يك از كساني كه در ريختن خون او دست داشتند براي كمك نمي پذيرد مگر آنكه او را كشته و روح او را به سوي جهنم روانه مي كند، بعد از آن راهب گفت: من بين تو و قاتل فرزند پاك پيامبر صلي الله عليه و آله نزديكي مي بينم بخدا قسم اگر در زمان او بودم با تمام وجودم او را از آتش شمشيرها محافظت مي كردم، گفتم: اي راهب من بخدا پناه مي برم از نفسم مبادا از قاتلان پسر دختر رسول خدا باشم، گفت: اگر تو خودت هم نباشي مردي نزديك به تو است و هر كس پسر دختر پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله را بكشد نصف عذاب اهل جهنم بر او خواهد بود و عذاب او از عذاب فرعون و هامان سخت تر است، سپس در را برويم بست و داخل شد تا خدا را بندگي كند و از آب دادن به من خوداري كرد. كامل مي گويد: بر مركبم سوار شدم و به قافله رسيدم پدرت سعد گفت: اي كامل چرا از ما عقب ماندي؟ آنچه كه از راهب شنيده بودم نقل كردم، گفت: راست مي گويي، سپس سعد به من خبر داد كه قبل از آن يكبار گذرش بر دير آن راهب افتاده بوده به او خبر داده اين همان مردي است كه پسر دختر پيامبر صلي الله عليه و آله را خواهد كشت و پدرت نگران بود و مي ترسيد كه تو قاتل حسين باشي پس از حسين عليه السلام دور باش و از او فاصله بگير، بر حذر باش از اينكه بر او خروج كني كه نصف عذاب اهل جهنم از آن تو باشد، گويند: اين خبر به ابن زياد رسيد و دستور داد زبان كامل را بريدند و او يك روز يا كمتر زنده بود تا اينكه از دنيا رفت.


ادامه ي قصيده ي سيد رضي (رحمة الله تعالي)



يا يوم عاشوراء كم لك لوعة

تترقض الأ حشاء من ايقادها



ما عدت الا عاد قلبي غلة

حرا ولو بالغت في ابرادها



يا جد لا زالت كتائب حسرتي

تغشي الضمير بكرها و طرادها



أبدا عليك وادمع مسفوحة

ان لم يراوحها البكاء يغادها



هذا الثناء و ما بلغت و انما

ههي جلسة خلعوا عذار جيادها



ءأقول جادكم الربيع و أنتم

في كل أونة ربيع بلادها



أم أستزيد لكم علا بمدائحي

أين الجبال من الربي و وهادها



كيف الثناء علي النجوم اذا سمت

فوت العيون الي مدي ابعادها



أعني طلوع الشمس عن أوصافها

بجلائها و ضيائها و بعادها