بازگشت

دو كودك گمشده


پس از غارت و آتش زدن خيمه ها، بانوان و كودكان مصيبت زده پراكنده ي بيابانها شدند. حضرت زينب سلام الله عليها آنان را جمع آوري كرد و پس از بررسي كودكان، دريافت كه دو كودك گم شده اند. خواهرش ام كلثوم را صدا زد: بيا ببين دو كودك گم شده اند!

آن دو خواهر غمديده براي يافتن دو كودك سر به بيابان نهادند و همه جا را جستجو كردند، سرانجام ديدند آن دو گل گلزار حسيني زير بوته اي از خار مغيلان دست در گردن هم نهاده و خوابيده اند، ولي وقتي كه پيش رفتند تا آن گلها را از زمين بردارند و بيدار كنند، با منظره اي غمبار و جگرسوز روبرو شدند كه بار مصيبتش بسيار سنگين بود مگر چه ديدند؟ ديدند آن دو


آقازاده بر اثر وحشت و تشنگي از دنيا رفته اند.

در بعضي از مقاتل آمده است كه هنگامي كه دشمنان از اين حادثه ي جگرسوز مطلع شدند، جريان را به عمرسعد گزارش دادند و اجازه طلبيدند كه آب را به اهل بيت عليهم السلام برسانند. عمرسعد جواب منفي نداد. آنها آب به كودكان رساندند ولي كودكان آب را نياشاميدند و گفتند:

كيف نشرب و قد قتل ابن رسول الله عطشانا [1] .

چگونه آب بياشاميم با اينكه فرزند رسول خدا را با لب تشنه شهيد كردند؟



پاورقي

[1] محمد محمدي اشتهاردي، سوگنامه‏ي محمد (ص)، ص 392-391.