سرنوشت قاتل او
چنانكه از بحار نقل شده عمروبن صبيح صيداوي - و به تعبير ابن اثير «صدائي»- [1] قاتل عبدالله بن مسلم است. امام ابن اثير و طبري در جاي ديگر در كتاب خودشان حكايتي را نقل مي كنند كه زيد بن رقاد جنبي را قاتل عبدالله معرفي مي نمايد. آن دو مي نويسند:
موسي بن عامل گويد: مختار، عبدالله شاكري را كه يكي از يارانش بود، با گروهي مسلح به سراغ زيدبن رقاد فرستاد. وي از طايفه ي «جنب» و در كربلا از تك تيراندازان لشكر عمر سعد بود و در روز عاشورا عبدالله فرزند مسلم بن عقيل را هدف تير قرار داد و به شهادت رساند. زيد مي گفت: من تيري به طرف يكي از فرزندان حسين انداختم در حالي كه بچه اي خردسال بود و دستش را روي پيشانيش گذاشته بود. من پيشاني او را هدف گرفتم و چنان دقيق تير را رها كردم كه دست آن نوجوان به
پيشانيش دوخته شد و نتوانست دستش را از پيشاني جدا كند.
ابوعبدالاعلي زبيدي گويد: آن نوجوان كه روز عاشورا هدف تير زيد بن رقاد قرار گرفت، عبدالله فرزند مسلم به عقيل و خواهرزاده ي امام حسين عليه السلام بود. وقتي دست او به پيشانيش دوخته شد، چنين نفرين كرد:
اللهم انهم استقلونا و استذلونا فاقتلهم كما قتلونا.
خدايا! اينان گروه ما را اندك و ذليل نمودند. خدايا! چنانكه ما را كشتند، آنان را بكش!
زبيدي مي افزايد: آن مرد خبيث (زيد بن رقاد) تير دومي را به سوي آن بچه رها كرد و او را به شهادت رساند.
زيد خود تعريف مي كند: به بالين آن جوان رسيدم، ديدم مرده است، تير را از شكم او بيرون كشيدم. اما تيري كه به پيشانيش زده و دستش را به پيشانيش دوخته بودم، هر كار كردم، نتوانستم آن را بيرون بكشم و با همان وضع او را رها كردم. [2] .
زيد بن رقاد در حين دستگيري در برابر مأموران مختار به فرماندهي ابن كامل، مقاومت مي كرد. عبدالله بن كامل به افرادش دستو داد: او را با شمشير و نيزه نزنيد، با تير و سنگ تيرباران كنيد.
آنان دستور را انجام دادند تا نقش بر زمين شد. آن گاه ابن كامل دستو داد او را زنده در آتش افكندند [3] .
پاورقي
[1] الکامل، ج 4، ص 74.
[2] محمد بن جرير طبري، تاريخ طبري، ج 4، ص 535-534.
[3] ابناثير، الکامل، ج 4، ص 243.