بازگشت

شباهت به رسول خدا


اللهم اشهد انه برز اليهم غلام اشبه الناس خلقا و خلقا و


منطقا برسولك و كنا اذا اشقنا الي نبيك نظرنا اليه.

خدايا! شاهد باش جواني به مبارزه با اين قوم مي رود كه در خَلق و خُلق و نطق شبيه ترين مردم به رسول توست و هر گاه ما مشتاق زيارت نبي تو مي شديم، به آن جوان نگاه مي كرديم.

حضرت علي اكبر شبيه ترين مردم در تمام ويژگيها و خصوصيات به رسول خدا صلي الله عليه و آله جز مقام بلند نبوت و امامت بوده است. مورخان هيچ كس را در جميع صفات شبيه پيامبر اسلام ندانسته اند مگر حضرت علي اكبر را.

در ميان خاندان رسول خدا افرادي شبيه پيامبر بوده اند اما نه در تمام جهات و ويژگيها. فاطمه ي زهرا سلام الله عليها در راه رفتن [1] ، امام حسن عليه السلام در هيبت و سيادت و امام حسين عليه السلام در جود و شهادت [2] شبيه پيامبر بودند، ولي علي اكبر به شهادت پدر بزرگوارش در تمام ويژگيها وخصوصيات به آن حضرت شباهت داشت و البته ناگفته پيداست كه مقام نبوت و امامت از آن استثنا مي گردد. اين شباهت به قدري زياد و جامع بود كه امام حسين عليه السلام هر گاه جاي خالي رسول خدا را احساس مي كرد و غبار دلش را فرامي گرفت. مشتاق زيارت آن جمال نبوي و كمال سرمدي مي شد، به سيماي دلربا و قامت رعناي جوانش علي اكبر مي نگريست و دل خود را آرام مي ساخت.


حسان، شاعر عرب، زيبايي خلق و خلق علي اكبر را چنين توصيف مي نمايد:



و احسن منك لم ترقط عيني

و اجمل منك لم تلد النساء



خلقت مبرءا عن كل عيب

كانك قد خلقت كما تشاء [3] .



چشم من هرگز نيكوتر از تو نديده و هيچ زني زيباتر از تو نزاده.

تويي از هر عيب منزه، و گويي آن گونه كه خواسته اي آفريده شده اي.

هر گاه دل امام حسين عليه السلام براي شنيدن نغمه هاي جانفزا و ملكوتي پيامبر بهانه مي گرفت، به سخنان علي اكبر گوش مي داد و آن گاه كه به ياد اخلاق خوش آن حضرت كه خداوند آن را با كريمه ي «و انك لعلي خلق عظيم» [4] ستوده است مي افتاد، به فرزندش توجه مي كرد. آري، او شبيه پيغمبر بود. او نشاني از اوصاف جمال و جلال محمد صلي الله عليه و آله بود. او آيينه بود، آيينه ي تمام نماي اوصاف احمدي. او خورشيد درخشاني بود كه انوار فضايل پيامبر گونه اش را در تمام جامعه ي اسلامي مي پراكند و دوست و دشمن در معرض تابش آن انوار حياتبخش قرار داشتند تا جايي كه معاويه دشمن سرسخت و


ديرين اسلام و پيامبر و اهل بيت مكرم او نيز نتوانست لياقت و برتري آن چهره ي برجسته و درخشان جامعه ي اسلامي را ناديده بگيرد و در مقابل سران شام او را نستايد، آن گاه كه از حاضران پرسيد: «لايق ترين فرد براي خلافت كيست؟» گفتند: «تو!» گفت:

لا، اولي الناس بهذا الامر علي بن الحسين بن علي جده رسول الله و فيه شجاعة بني هاشم و سخاء بني اميه و زهو ثقيف [5] .

نه، سزاوارترين مرد به خلافت علي بن الحسين بن علي است، زيرا رسول خدا جد او و شجاعت بني هاشم و سخاوت بني اميه و فخر و مباهات قبيله ي ثقيف ويژگي اوست.

گرچه معاويه از توصيف علي اكبر اغراض سياسي و شيطاني خود را دنبال مي كرد كه در رأس آنها توصيف بني اميه به سخاوت و انحراف مردم از گرايش به امام معصوم و توجه آنان به خليفه ي غير معصوم و... بود اما ناخواسته علي اكبر را به شايستگي و بزرگواري و... ستوده است [6] .

آري، صورت و سيرت او، عفت و عصمت او، سخاوت و شجاعت او، شهامت و متانت او، فصاحت و بلاغت او، حلم و بردباري او، فضل و بذل او و تمام صفات و خصوصيات او نشان از آن


اقيانوس بي كران فضايل و مكارم، آن يكتاي بي همتا در ميان آدميان، آن خاتم رسولان و پيامبران يعني منجي عالم بشريت حضرت محمد بن عبدالله صلي الله عليه و آله و سلم داشت.


پاورقي

[1] ابن‏شهر آشوب، مناقب، ج 3، فصل حليتها و تواريخها.

[2] شيخ صدوق، خصال، ج 1، ص 77، حديث 122.

[3] مقرم، علي اکبر، ص 42.

[4] قلم/4.

[5] ابوالفرج اصفهاني، مقاتل الطالبين، ص 31.

[6] براي اطلاع بيشتر از اغراض معاويه رجوع شود به کتاب علي اکبر مقرم، ص 46.