بازگشت

بند 05






چون خون ز حلق تشنه او بر زمين رسيد

جوش از زمين بذروه ي عرش برين رسيد



نزديك شد كه خانه ي ايمان شود خراب

از بس شكستها كه باركان دين رسيد






نخل بلند او چو خسان بر زمين زدند

طوفان به آسمان ز غبار زمين رسيد



باد آن غبار چون بمزار نبي رساند

گرد از مدينه بر فلك هفتمين رسيد






يكباره جامه در خم گردون به نيل زد

چون اين خبر به عيسي «ع» گردون نشين رسيد



پرشد فلك ز غلغله چون نوبت خروش

از انبيا بحضرت روح الامين رسيد






كرد اين خيال وهم غلط كار كان غبار

تا دامن جلال جهان آفرين رسيد



هست از ملال گرچه بري ذات ذوالجلال

او در دلست و هيچ دلي نيست بي ملال