بازگشت

اثبات حقانيت اهل بيت و پدرش


آن حضرت در سخنراني معروف مني كه نسبتاً بلند هم هست، به محورهاي عمده اي تأكيد مي ورزد و در آن حقانيت خود و پدرش و اهل بيت را اثبات مي كند مي فرمايد: [1] .

«آنچه را اين مرد سركش (معاويه) بر ما و شيعيان روا داشته مي نگريد و شاهديد، اينك مي خواهم مطلبي را از شما بپرسم،اگر راست گفتم تصديقم كنيد و اگر دروغ گفتم تكذيبم نمائيد. سخنانم را بشنويد و حرفهايم را بنويسيد آن گاه به شهرها و قبيله هاي خودتان باز گرديد، آنچه در حق ما مي دانيد به دوستان صميمي و افراد مورد اطمينان خودتان بگوييد. من اعلان خطر مي كنم از اينكه اين مطلب كهنه شده و از هم بپاشد و حق از بين برود. البته خداوند نورش را گسترش خواهد داد گرچه كافران آن را نپسندند. [2] .

شما را به خدا سوگند آيا مي دانيد كه علي بن ابي طالب برادر پيامبر (ص) بود در آن هنگام كه رسول خدا (ص) مسلمانان را با يكديگر برادر كرد ميان خود و پدرم پيمان برادري بست و فرمود: «در دنيا و آخرت تو برادر مني و من برادر تو هستم»؟ مردم پاسخ دادند: بار خدايا چنين است. آن حضرت به همين سبك 15 سؤال كليدي از مخاطبان مي كند و اقرار مي گيرد و در آنها بر فضائل اميرالمؤمنين تأكيد مي كند. از جمله آنها درباره بسته شدن درب هاي مسجد مگر در خانه علي (ع)، واقعه غدير، حديث منزلت در جنگ تبوك، مباهله، خيبر، قرائت سوره برائت، برادر خواندن و دانستن پيامبر (ص) نسبت به علي (ص)، برتري دادن رسول خدا (ص) اميرالمؤمنين را بر حمزه و جعفر،غسل دادن اميرالمؤمنين جنازه پيامبر (ص) را، و در پايان مي فرمايد: آيا مي دانيد رسول خدا (ص) در آخرين خطبه خود فرمود: «من دو چيز سنگين در ميان شما نهادم؛ اين دو چيز كتاب خدا و اهل بيت من است، به آنها چنگ بزنيد و تمسّك بجوئيد تا گمراه نگرديد.» در اين سخنراني جامع حضرت حقانيت خود و پدر و اهل بيت را اثبات و از ارزشهاي آنان دفاع مي كند و مخصوصاً دفاع از علي (ع) در فضائي كه تبليغات اموي چهره آن حضرت را مشوّه جلوه داده بود از اهميت خاصي برخوردار است به ويژه كه ذكر فضائل علي (ع) ممنوع و دشنام به او لازم و رسمي بود. در پايان سخنراني مني، مردم كه تحت تأثير حقانيت و صداقت امام حسين (ع) قرار گرفته بودند مي گفتند نمي شود ما تو را دوست داشته باشيم و تبعيت كنيم ولي از علي (ع) دوري و بيزاري بجوئيم؟! [3] .


پاورقي

[1] الغدير، ج‏1، ص‏198 - بحارالانوار، ج‏32، ص‏182 و کتاب سليم بن‏قيس، ص 206.

[2] سوره صف آيه 7.

[3] منتهي الآمال، شيخ عباس قمي، ص‏240.