بازگشت

افشاي سياستها و اثبات عدم مشروعيت او


حسين بن علي (ع) با خصلت شجاعت و فصاحتي كه داشت در فرصت ها و نوبت هاي مناسب به افشاي سياستهاي معاويه مي پردازد و مشروعيت حكومت او را زير سؤال مي برد. در پاسخ نامه معاويه مي نويسد: «اينكه گفتي (نوشتي) نگران نفس خويش و امت محمّد باشم و ايشان را در فتنه نيفكنم و از شق عصاي امّت و پراكندگي جماعت بپرهيزم. من هيچ فتنه اي را در اين امّت بزرگتر از خلافت و حكومت تو نمي دانم و از براي خود و دين خويش و امت محمد هيچ سودي افضل از آن ندانم كه با تو جهاد كنم». [1] .

در يك سخنراني در مدينه خطاب به او مي گويد: [2] .

«همانا متوجه شديم كه تو چگونه پس از رسول خدا (ص) تلاش كردي تا براي به دست آوردن حكومت خودت را خوب جلوه دهي و از بيعت خود براي همگان صحبت كني اما هرگز هرگز اي معاويه، ما فريب نمي خوريم كه در صبحگاهان سياهي ذغال رسوا شد و نور خورشيد روشنائي چراغها را خيره كرد - سوگند به خدا تو پيش از اين نمي تواني در رفتن در راه باطل و ستم به پيش بتازي و در تجاوز و ظلم به بندگان خدا زياده روي كني...شما از همان اولين لحظه هاي وفات رسول خدا (ص) به دشمني و محاجّه روي آورديد و در امامت ما اهل بيت شك و ترديد روا داشتيد و در ايمان خود خلل ايجاد كرديد و تحولات سختي پديد آورديد و هر چه خواستيد كرديد تا آنكه اي معاويه با تلاش و كوشش ديگران حكومت به دست تو رسيد. پس در اين جا بايد عبرت گيرنده ها عبرت گيرند». معاويه تو چگونه مورد اعتمادي كه پيرامون تو را انسانهائي گرفته اند كه مورد اعتماد ما نيستند و در دين آنها و خويشاونديشان اعتمادي نيست». گاهي به افشاي جنايات او مي پرداخت: «هان اي معاويه، آيا تو آن كس نيستي كه حجر كندي را كُشتي؟ و مردم نمازگزار و پرهيزگار را كه ظلم و بدعت را نمي پسنديدند و در امر دين از سرزنش كسي نمي ترسيدند تو با ظلم و ستم كشتي با اينكه سوگندهاي فراوان خوردي، عهد و پيمان استوار نمودي كه آنها را نمي كشي؛ بي آنكه در ملك تو فتنه اي پديد آورند يا دشمني آغاز كنند. هان اي معاويه، آيا تو آن كس نيستي كه عمروبن حمق خزاعي صحابه رسول خدا (ص) را كشتي؟ آن صالح كه عبادت اندامش را فرسوده و پيكرش را لاغر كرد و رخسارش را زرد نمود از پس آنكه او را خط امان دادي و به عهد خداي محكم نمودي با آن ميثاق و پيمان كه اگر مرغي را عطا مي كردي از فراز كوههاي بلند به نزد تو مي آمد آن گاه بر خداي جرئت كردي و عهد خداي را كوچك شمردي و بي جرم و جنايت او را كشتي.» [3] .


پاورقي

[1] بحار، ج‏44، ص‏212، ح‏9.

[2] تاريخ يعقوبي، ج‏2، ص‏23؛ الغدير، ج‏10، ص‏248.

[3] بحار ج‏44، ص‏212، حديث‏9.