بازگشت

امام حسين كيست؟


امام حسين از دامان طيب و طاهري مثل فاطمه (س) به دنيا مي آيد. پدر او اميرالمؤمنين (ع) برادر رسول خدا (ص) و وصي او است و برتري نسب او غير قابل انكاراست. او 7 سال از زمان رسول خدا (ص) را درك كرده است يعني دوران طفوليت خود را؛ رسول خدا (ص) او را فرزند خود مي دانست و جاي او بر شانه ها و زانوي رسول خدا (ص) بود. در داستان مباهله و تطهير و هل اتي از جمله پنج تن آل بود. او در اين 7سال شاهد جنگ هاي فراوان رسول خدا (ص) و پدرش و پرستاري هاي مادرش از آن دو بوده است. او با تمام وجود مي ديد و مي شنيد كه اسلام جوان چگونه با خون و جان حفاظت مي شود و براي نشر آن چه فداكاريها مي شود. او شاهد رحلت جانسوز جدش در سن 7سالگي است و بعد شاهد خانه نشيني پدر و 25 سال سكوت او است. او با سن كم خود خيلي شجاع و فهيم بود و به شكل مكرّر در تاريخ نقل شده كه كساني كه بر منبر جدش صعود كرده بودند، مورد نكوهش قرارمي داد و امر به پايين آمدن مي كرد. اين واقعه در مورد خليفه اوّل و دوم به شكل جالبي نقل شده است. [1] او در اين دوران مأموم پدرش بود و به همراه برادرش امام حسن (ع) ازطرف پدر مأمور به حفاظت از جان خليفه سوّم مي گردد. اين مأموريت را انجام مي دهد تا جلوي شايعات بعدي دست داشتن پدرشان در قتل عثمان گرفته شود، او در زمان قتل عثمان و اقبال جامعه به امام علي (ع) 32 ساله و رشيد بوده است. داستان ازدحام مردم براي بيعت با علي (ع) و تحت فشار قرار گرفتن او و برادرش در اين ازدحام در نهج البلاغه [2] آمده است. او در هر سه جنگ جمل و صفين و نهروان حضور داشته [3] و در خط مقدم قرار مي گرفت به گونه اي كه امام علي (ع) از اين امر نگران مي شد و مي گفت جلوي آنها را بگيريد كه يادگار پيامبر هستند. در جنگ صفين از طرف پدر مأمور شد تا مردم را براي حضور در اين رويارويي بسيج كند و نطق زيبا و مهيّج او در تاريخ ثبت شده است. [4] .

در اين مقطع يك بار از طرف معاويه از او خواسته مي شود كه پدرت را از خلافت خلع كن تا با تو بيعت كنيم و پاسخ دندان شكني [5] از او مي شنوند - گويا آنها ارتباطات مقدس را در تحليل هاي نامقدس خود فراموش مي كردند يا به قصد تفرقه چنين مي كردند - دراين مقطع داستان حكميت را با تمام وجود درك كرد. بعد از شهادت پدر شاهد بود كه چگونه تبليغات معاويه اثر داشت و علي (ع) را بي نماز معرفي مي كردند - و بعد از شهادت پدر در دوران 6 ماهه خلافت برادر با او بود و مأموم او بود، و فاصله سني اندك (9ماه) مانع از تبعيت و اطاعت كامل او نمي شد. وقتي صلح تحميلي طرح شد عده اي از دلسوزان به او مي گفتند اگر تو قيام كني با تو هستيم اما او مي گفت حسن (ع) امام من است. در موقع لعن علي (ع) در منابر او را دعوت به شورش مي كردند باز به امامت حسن (ع) و لزوم اطاعت از او تأكيد مي فرمود، [6] هر چند دفاع از شأن پدر مي فرمود. [7] او با اين كار فرهنگ امامت و اطاعت را مي آموخت و اين كه حجّت خدا در روي زمين يك نفر است ولو معصوم ديگري هم چون خود او حضور دارد. در اين مقطع امام حسين در مقابل تمام تحريكات دلسوزان يا ساده دلان مقاومت مي كرد و در مقابل تمام كساني كه برادرش را به علت پذيرش صلح مذمّت مي كردند مي ايستاد و آنها را نصيحت و ياتحذير مي كرد. البته از ارشاد و تنبيه گاه و بيگاه معاويه غفلت نمي كرد. بعد از شهادت برادر در داستان دفن جنازه مطهر آن حضرت، در كنار مضجع رسول خدا (ص) از خود تدبير و حكمت نشان داد و براي جلوگيري از فتنه و تفرقه بقيع را ترجيح داد و به كليه كساني كه مانع از اين كار شده بودند اعلام كرد كه علت اين نرمش فقط وصيت و احترام برادرش بوده است. دوران ده ساله بعد از شهادت امام حسن (ع) كه مقطع اصلي مورد نظر اين مقاله است در بخش سوّم پرداخته خواهدشد. در مجموع دو شخصيت اصلي اين مقاله به مصداق نور و ظلمت با هم مقابل هستند، حسين (ع) امام معصوم صادق دين مدار و برخاسته از خاندان عصمت و داماني پاك و طاهر و معاويه داراي تزوير و شيطنت و نكراء و قدرت طلب و جاه طلب و يك ماكياوليست به تمام معنا.


پاورقي

[1] احتجاج طبرسي، ج‏1، ص‏292؛ مستدرک الوسائل، ج‏15، ص‏165.

[2] نهج‏البلاغه، خطبه 3.

[3] منتهي الآمال، ص‏220؛ نيز کتاب وقعه صفين.

[4] بحارالانوار، ج‏32، ص‏405.

[5] فتوح ابن‏اعثم کوفي، ج‏3، ص‏35. به نقل از فرهنگ سخنان امام حسين، دشتي، ص‏413.

[6] منتهي‏الآمال، ص 221.

[7] همان، ص‏220.