بازگشت

امام حسن و معاويه


معاويه كه توانست در مقابل امام علي (ع) كه اقتدارش زبانزد بود مقاومت كند و زير بار بيعت نرود؛ همين سياست را در مقابل امام حسن (ع) هم ادامه داد. و در مدّت 6 ماه كه آن حضرت جانشين مشروع پدرش در امر خلافت مسلمين بود، با جنگ و گريز و فريب، نه تنها بيعت نكرد بلكه آن امام را وادار به صلح تحميلي نمود. امام حسن (ع) به علت قدرت معاويه و حمايت مردم شام از او و تجربه مقابله با حضرت علي (ع) ابتداءً از باب اتمام حجت و ثبت در تاريخ به معاويه نوشت يا بيعت كن يا آماده جنگ شو. [1] و حتي لشكر آراست ولي يك به يك به او خيانت كردند و حتي فرماندهان لشكرش هم توسط معاويه خريداري مي شدند. لذا مجبور به صلح شد و در پي جنگ تحميلي پدرش با معاويه خودش دچار صلح با او شد. مفاد صلح نامه اجمالاً اين بود كه او به بني هاشم تعرض نكند، براي آنها سهميه از بيت المال قرار دهد و بعد از خود جانشين انتخاب نكند و كار حكومت را به مردم واگذارد و از سب و لعن علي (ع) بپرهيزد. در اين صلح نامه نامي از امام حسين (ع) هم برده شد. البته معاويه همين كه به قدرت رسيد و خود را خليفه مسلمين ناميد تمام مفاد صلح نامه را انكار كرد [2] و معروف است كه گفت من نيامده ام كه بگويم نماز بخوانيد يا روزه بگيريد من آمده ام و آماده ام كه بر شما حكومت كنم. [3] .

اهل تاريخ اين سال را (عام الجماعه) ناميده اند [4] چرا كه تمام سرزمين هاي اسلام يك پارچه تحت سلطه معاويه قرار گرفتند و بني اميه به خواسته خود رسيدند و آنچه رئيس بني اميه گفته بود كه خلافت را مثل توپ بين يكديگر بچرخانيد تحقق يافت و آنچه ابوسفيان بر سر قبر شهداي اسلام با كوبيدن پاي خود اظهار كرد كه آنچه شما با ما به خاطر آن [5] .

جنگيديد اكنون در چنگ ما است به آن رسيدند. آري اين خاندان كه قرآن از آنها با تعبير «شجره ملعونه» ياد كرده است [6] و به اتفاق مفسرين بني اميه مصداق آن هستند، حيله و نيرنگ و سركوب و شيطنت و نكراء خود را به آن رساندند. و معاويه فرمانرواي بلاد اسلام شد و كارنامه زير را از خود به جاي گذاشت.

1. به ساختن بناهاي با عظمت و كاخ ها و مساجد بزرگ همت گماشت كه مسجد اموي از آن جمله است.

2. از لحاظ اقتصادي ماليات نيروز يا نوروزي را براي اولين بار وضع كرد، به دوستان و هوادارانش حاتم بخشي مي كرد و علويون را تحت فشار مي گذاشت. طبقه مرفه درست كرد، به يثرب پول نمي فرستاد و آنها را مجبور مي كرد زمين ها را به قيمت كم بفروشند، عراق را دچار محاصره اقتصادي شديد كرد مغيرة بن شعبه حاكم كوفه مردم را از ارزاق منع مي كرد، به علت اينكه كوفه مركز تجمع طرفداران علي (ع) بود. [7] ماليات مصر را به عمرو عاص بخشيد، به خاطر اذيت، به طرفداران اميرالمؤمنين (ع) صريحاً اعلام كرد كه با پول ياران علي را مي خرم تا دنياي من بر آخرت علي غلبه كند. [8] .

3. در بعد فرهنگي و سياسي، خلافت را تبديل به سلطنت كرد و از واژه مُلك استفاده كرد و حتي در خصوص رسول خدا (ص) و خلفاي قبل هم واژه مُلك را به كار برد كه عملاً انكار نبوّت و وحي است. بين موالي و عرب فرق گذاشت، عصبيت قبيلگي را حاكم كرد. غير عرب را مرجوح دانست و چه بسا غير قريش و غير بني اميه را. هر چند فسق و فجور و گناه خود را علني نمي كرد ولي در لا به لاي نقل هاي گوناگون آثاري از بي اعتقادي به موازين شرعي از او مشاهده مي شود. ابن ابي الحديد مي نويسد كه معاويه در زمان عثمان راحت تر گناه مي كرد ولي در زمان عمر مي ترسيد هر چند به تجملات علاقه داشت و شاهانه زندگي مي كرد. [9] .

در مسند احمد بن حنبل از شراب خواري او سخن گفته شده [10] و در سنن نسائي به رباخواري او اشارت رفته است. [11] .

داستان برادري زياد بن ابيه از رسوائيهاي مشهود او است. معاويه كه مايل بود تمام عناصر و افراد تأثير گذار و كليدي را در اختيار بگيرد براي ايجاد انگيزش در آنان از راههاي مناسب و مقتضي وارد مي شد و زياد بن ابيه كه از معلوم نبودن پدرش به اين اسم موسوم و اين امر برايش عقده شده بود، با يك خاطره و داستان ساختگي از ابوسفيان كه توسط معاويه نقل و جعل شد به برادري معاويه و فرزندي ابوسفيان مفتخر شد. [12] اميرالمؤمنين در نامه اي به ابن زياد كذب اين حادثه را افشا مي كند و در نامه اي به معاويه نقلي كه از ابوسفيان شده است را يك غفلت و بي توجّهي مي داند. نماز جمعه اي كه در چهارشنبه خوانده است [13] و سردادن اذان در روز عيد، ايراد خطبه قبل از نماز عيد و خطبه خواني نشسته از جمله بدعتهاي او شمرده شده است. [14] .

در عين حال براي اينكه به اسلام نمائي و اسلام زدائي متهم نشود در پايان عمر وصيت كرده بود كه با مقداري از موها و ناخن رسول خدا (ص) كه همراه خود نگه داشته بود چشم و دهان او را در قبر بپوشانند و با اين كار بين او و عذاب حائلي ايجاد شود! [15] .

بعداز شهادت امام حسن (ع) كه با توطئه معاويه و به دست جعده همسر امام حسن (ع) انجام شد و حاكي از مانع دانستن امام حسن (ع) در راه خود كامگي هاي او بود، شاهد دوران ده ساله سياهي هستيم كه دوران سياه جعل حديث به نفع بني اميه مخصوصاً عثمان و نفي و انهدام احاديث در فضائل اهل بيت (ع) مخصوصاً علي (ع) هستيم. و لعن شديد علي (ع) مخصوصاً بر منابر رسمي در اين دهه شيوع پيدا كرد به ويژه زماني كه به قصد حج به مدينه و مكه رفته بود و در آنجا در گفتگوهائي كه با ابن عباس و قيس بن سعد انجام داد متوجه شد اميرالمؤمنين پايگاه قابل توجهي در حرمين شريفين دارد و در مناظره با آن دو ناتوان شد، لذا بر خلاف شهرت خود به حلم، عصباني شد و دستور داد كه از فضائل علي كسي سخن نگويد و پس از بازگشت به شام بخش نامه رسمي در اين زمينه صادر كرد. [16] .

در پايان عمر هم بدعتي ديگر گذاشت و يزيد را به عنوان جانشين خود مقرّر كرد و اين كار به پيشنهاد مغيرة بن شعبه انجام شد كه قرار بود سعيد بن عاص به جاي او فرماندار كوفه شود. وي براي پيش گيري از اين امر سراغ يزيد مي آيد و او را تشجيع به جانشيني مي كند و معاويه را هم متقاعد مي كند [17] و پس از آن به عنف و اجبار جريان بيعت گيري به نفع يزيد شروع مي شود. داستان بحث هاي داغ معاويه با عبدالله بن عمر و عبدالله بن زبير و عبدالله بن عباس در خصوص اين جانشيني در تاريخ ثبت است كه آنان هر كدام به نوعي مخالفت كردند و اين كار را بدعت دانستند و به وجود دو بيعت همزمان با معاويه و يزيد اعتراض كردند. [18] .

داستان برخورد امام حسين با اين بيعت و بدعت را در جاي خود بحث خواهيم كرد. سرانجام معاويه در رجب سال 60 هجري از دنيا رفت و امام حسين (ع) با ذكر اينكه طاغيه امت مرده است از آن ياد كرد و خدا را شكر نمود. معاويه هنگام مرگ 77 سال داشت. [19] .

و 40 سال آن را حكومت كرد و اگر مجموعه خلافت بني اميه را 80 سال بدانيم،14 آن را معاويه تصاحب كرده است (با احتساب 20 سال خلافت). كارنامه او آنچنان بود كه در زمان مأمون الرشيد، تصميم به لعن رسمي معاويه در منابر و مراسم گرفته شد ولي مشاورين مأمون، او را از اين كار منع كردند و او را از شورش و ناآرامي مردمي ترساندند و بعدها المعتضد بالله شجاعت بيش تري نشان داد، پيش رفت زيادتري در اين امر نمود و حتي نامه اي مفصّل از تباهيهاي معاويه نگاشت تا بخواند ولي در لحظات پاياني، مشاورين او هم مانع از اين كار شدند. [20] .

اين واقعه عجيب با فاصله زماني مناسبي كه ايجاد شده بود حاكي از نفوذ تبليغات معاويه به نفع خود و تأثيرات 40 سال خلافت و حكومت در شام در نسل هاي بعدي دارد. كه چگونه با خال المؤمنين و اميرالمؤمنين خواندن خود و تبليغات بني اميه، تصويري به جاي گذاشته است كه دو خليفه مقتدر مخصوصاً مأمون الرشيد هم قادر به لعن رسمي او نباشد. اين جا است كه عمق تبليغات و تزوير او و دليل جنگ تحميلي علوي و صلح تحميلي حسني و سكوت امام حسين روشن مي شود. كسي به گونه اي تبليغات كرده باشد كه برخي مردم شام، بني اميه را نزديك ترين افراد به رسول خدا (ص) بدانند و فاطمه (س) را دختر معاويه و عائشه را خواهر او بپندارند. [21] به هر حال اين موجود مرموز و پيچيده و متسلّط در رجب سال 60 از دنيا مي رود و پرونده اش بسته مي شود و نوبت خود را به يزيد مي دهد.


پاورقي

[1] ناسخ التواريخ، ص 82، حالات امام حسن (ع).

[2] همان، ص‏63.

[3] شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد، ج‏4، ص‏16.

[4] تاريخ الخلفاء، سيوطي، ص‏221.

[5] احتجاج طبرسي، ج‏1، ص‏375.

[6] سوره اسري، آيه 60.

[7] عقدالفريد، ج‏4، ص‏249 و حياة الامام‏الحسين، ج‏2، ص‏125.

[8] حياة الامام الحسين، ج‏2، ص‏121.

[9] همان، ص‏144.

[10] همان، ج‏5، ص 347.

[11] همان، ج‏1، ص 279.

[12] همان، ص 174.

[13] همان، ج‏2، ص‏157.

[14] تاريخ الخلفاء، سيوطي، ص‏223.

[15] همان، ص‏221.

[16] منتهي الامال، شيخ عباس قمي، ص‏238.

[17] کامل ابن اثير، ج‏3، ص‏503.

[18] تاريخ الخلفاء، سيوطي، ص‏229.

[19] همان، ص‏221.

[20] طبري، ج‏1، ص‏355 و مروج الذهب، ج‏2، ص‏341.

[21] قيام امام حسين، سيد جفر شهيدي، ص‏95.