بازگشت

معاويه كيست؟


معاويه فرزند ابوسفيان و هند مي باشد. او در زمان بعثت رسول خدا (ص) چهار ساله بوده است. پدر و مادرش صاحب نفوذ و نقش مؤثر در حجاز عموماً و مكه معظمه خصوصاً، بوده اند و در طبقه رهبري جامعه خود قرار داشتند و صاحب منزلت و جاه بوده اند. وقتي رسول خدا (ص) مكه را فتح مي كند او بيست و پنج ساله بوده است، سني كه قضايا را خوب مي فهميد و درك مي كرد وقتي پدر و مادرش تسليم مي شوند معاويه هم تبعيت مي كند - و مسلمان مي شود او در حالت مسلماني به مدّت 2 سال در خدمت رسول خدا (ص) بود. آن حضرت از باب تأليف قلوب به اين خانواده نيز توجه داشت و سوابق تعارض آنها با اسلام را ناديده گرفته بود، لذا همان طوري كه به ابوسفيان مأموريت سياسي نظامي محوّل مي كرد از معاويه نيز به عنوان يكي از كاتبان خويش استفاده كرد. معاويه از همان آغاز هواي پادشاهي و رياست داشته است و حتي ابائي از اظهار آن نمي نمود. لذا به نقل سيوطي خليفه دوم به او كسراي عرب لقب داده بود، [1] و در فرهنگ سياست شناسان آن روزگار او خصلت پادشاهي و ملوكي داشته و از خلافت اسلامي و استانداردهاي آن چيزي نشان نمي داده است. ارتباطات قوي، حيله گري و مهارت در اقناع سياست بازان از همان جواني از معاويه فردي با نفوذ و سلطه جويي ساخته بود. و خلفاي سه گانه به او اعتنا داشته اند. ابوبكر به او فرماندهي نظامي داد [2] و عمر و عثمان هم با توجه به همين خصوصيات موقعيت او را تقويت كرده اند. او در نيمه دوم از خلافت ده ساله عمر براي امارت و استانداري شام منصوب مي شود و عثمان هم اين امارت را تمديد مي كند. انتخاب شام و دمشق از روي حساب و تدبيري بوده است كه بني اميه به آن رسيده بودند قبلاً يزيد بن ابي سفيان به آن منطقه رفته بود. و خود ابوسفيان هم براي تجارت به آنجا سفر مي كرد. درك سياسي ابوسفيان و خانواده اش، سرزمين شام را موقعيتي مناسب براي يك فعاليت طولاني سياسي و منطقه اي امن و پرفايده براي اهداف سياسي خود تشخيص دادند ابن كواب كه يك مردم شناس مسلّطي بوده است [3] به معاويه مي گويد كه مردم شام به امام و رهبر خويش وفادارترند». اين مشاوره در گزينش شام بي تأثير نبوده است. معروف است كه مردم شام با تزوير و مردم عراق با زور و يا زر رام مي شوند، [4] .

معاويه مثل يك درخت در اين منطقه مساعد رشد مي كند و ريشه مي دواند و به مدت 40 سال (از سال 20 تا 60 هجري) رياست مي كند. به نقل سيوطي پيش گوئي كعب الاحبار درست در مي آيد كه معاويه امارت و حكومت طولاني خواهد يافت. [5] 20 سال استانداري و 20 سال خلافت، امري است كه در هيچ قدرتمند ديگري از بني اميه و بني عباس و حتي خلفاي بعدي رخ نداد. معاويه در ميان معاويه شناسان اهل سنت به دو صفت تحمّل و سياستمداري (دهاء) موصوف و معروف بوده است. [6] .

آنان گفته اند در تحمل او همين بس كه مخالفان سياسي او در حضور و غير حضورش نظرات خويش را به صراحت ابراز مي كردند و او تحمّل مي كرد. حسين بن علي (ع) هم در حضور معاويه و غياب او مسائلي را كه تشخيص مي داد بيان مي فرمود. اميرالمؤمنين (ع) طي نامه اي به ابن زياد، معاويه را شيطاني مي نامد كه از هر سو مي آيد و سفارش مي كند كه فريب معاويه را نخور [7] در جامعه معروف شده بود كه معاويه از علي سياستمدارتر است و آن حضرت مجبور شد بگويد او از من سياستمدارتر نيست لكن اهل فريب و خدعه و فجور است. [8] او مثل ماكياوليست ها از هر وسيله اي ولو نامشروع براي رسيدن به قدرت و حفظ آن استفاده مي كرد و مشروع مي شمرد در حالي كه اميرالمؤمنين مي فرمود من پيروزي و قدرت را با جور و ستم دنبال نمي كنم. معاويه قدرت اقناع خوبي داشت؛ وقتي خليفه دوم براي نظارت بر امارت او به دمشق مي آيد و از وضعيت اشرافي گري او انتقاد مي كند فوراً مي گويد: اي اميرالمؤمنين، ما در كنار روميان هستيم، آنها جاسوساني در ما دارند و اگر ما را طور ديگري ببينند طمع مي كنند در حالي كه با اين كيفيت با شكوه آنها از ما مي ترسند! [9] طبق نقل عقدالفريد پدر و مادر معاويه به او آموخته بودند كه براي حفظ رياست از خلفاي سه گانه تبعيت كند و مخالفتي بروز ندهد [10] و او اين آموخته را خوب پياده مي كرد. اشرافي گري و شوكت ظاهري او در عثمان هم بي تأثير نبود و باعث شد كه او بر خلاف سيره خلفاي قبلي به اين حالت روي آورد.


پاورقي

[1] تاريخ الخلفاء، سيوطي، ص 220.

[2] همان، ص 219.

[3] قيام امام حسين، شهيدي، ص‏96.

[4] تاريخ تمدن اسلامي، ج‏4، ص‏64.

[5] تاريخ الخلفاء، سيوطي، ص‏220.

[6] همان.

[7] نامه 44.

[8] نهج البلاغه، خ 200.

[9] عقدالفريد، ج‏5، ص‏108.

[10] همان، ص‏107.