بازگشت

محدوديت زماني


زماني كه پس از شهادت امام مجتبي (ع) مردم كوفه از امام حسين (ع) دعوت كردند تا به كوفه بيايد، امام پاسخ داد تا معاويه در قيد حيات است او موافق با حركت انقلابي نيست. [1] .

امام حسين (ع) با مرگ معاويه و روي كارآمدن يزيد با محدوديت شديد زماني رو به رو بود. مروان بن حكم وقتي استاندار معاويه در مدينه بود [2] به معاويه نوشت: «به من گزارش داده اند كه مرداني از اهل عراق و سرشناسان حجاز نزد حسين بن علي (ع) رفت و آمد مي كنند و بيم آن مي رود كه در صدد قيام باشد ولي من تحقيق كرده ام و به من گفته اند او فعلاً قصد انجام كاري را ندارد، اما براي آينده اطميناني به او نيست. اكنون نظر خود را در اين باره براي من مكتوب دار». معاويه در پاسخ مروان نوشت: «نامه ات رسيد و از مضمون آن اطلاع حاصل گرديد و در مورد كار حسين بن علي (ع) سخت بر حذر باش از اينكه متعرض او شوي و تا وقتي كه او متعرض تو نشده تو هم كاري به او نداشته باش، زيرا ما تا وقتي او به بيعت خود پاي بند است و در حكومت ما به منازعه بر نخواسته، نمي خواهيم متعرض او شويم. تا چيزي از او ظاهر نگشته تو نيز هر چه ديدي پنهان دار.» [3] .

ابن اثير و طبري در تاريخ خود نقل كرده اند كه چون هنگام مرگ معاويه فرا رسيد پسرش يزيد را طلبيد و به او چنين گفت: «اي پسرم، من براستي سختي ها و پستي و بلندي ها را براي تو هموار كرده و كارها را براي تو آماده ساخته ام و دشمنان را برايت رام، و گروههاي عرب را براي تو خاضع و آنچه را هيچ كس براي ديگري جمع آوري نمي كند گرد آوردم، اينك تو نگران اهل حجاز باش كه آنها اصل و ريشه تو هستند، و هر كس از ايشان كه بر تو در آمد او را اكرام كن و هر كس كه از ايشان غايب و پنهان بود از او احوال پرسي كن؛ بخصوص در مورد مردم عراق بنگر كه اگر هر روز از تو خواستند كه فرمانداري را عزل كني حتماً اين كار را بكن، زيرا عزل يك فرماندار آسانتر است از اينكه صدهزار شمشير بر روي تو كشيده شود، و درباره مردم شام نيز بنگر كه اينها بايد پشتوانه و ذخيره تو باشند كه اگر از دشمن خود چيزي مشاهده كردي آنها را به كمك گيري، و چون بهره خود را از ايشان گرفتي مردم شام را به شهرهاي خود بازگردان كه اگر اينها در غير از شهرهاي خود اقامت گزينند اخلاقشان دگرگون شود. براستي كه من از كسي بيمناك نيستم كه با تو در امر خلافت به نزاع برخيزد جز از چهارنفر: حسين بن علي، عبدالله بن عمر، عبدالله بن زبير، عبدالرحمن بن ابي بكر. اما عبدالله بن عمر كه او مردي است كه عبادت او را سرگرم و آرام ساخته و چون همه با تو بيعت كنند او نيز با تو بيعت خواهد كرد، و اما حسين بن علي مردي است سبكبار و مردم عراق هيچ گاه او را رها نخواهند كرد تا او را به قيام وادارند. و اگر قيام كرد و تو بر وي چيره شدي از او در گذر، كه او را رَحِمي نزديك و حقي بزرگ و خويشي نزديك با محمد (ص) است». [4] .

چون معاويه از دنيا رفت و يزيد به حكومت رسيد وليد بن عتبه در مدينه حكومت داشت. از اين رو در يك نامه كوتاهي كه به وليد نوشت پس از خبر مرگ معاويه به او نوشت: «با رسيدن اين نامه از حسين و عبدالله بن عمر و ابن زبير بيعت بگير و در اين دستور هيچ گونه رخصتي نيست تا وقتي كه آنها بيعت كنند، و السلام.» در نقلي كه يعقوبي در تاريخ خود آورده متن نامه يزيد به وليد بن عتبه اين گونه است: «وقتي نامه من به تو رسيد حسين بن علي و عبدالله بن زبير را احضار كن و از آنها بيعت بگير و اگر بيعت نكردند گردن آن دو را بزن و سر هر دو را براي من بفرست، و از مردم نيز بيعت بگير و هر كس امتناع كرد همان دستور را درباره اش اجرا كن و همچنين درباره حسين بن علي و عبدالله بن زبير.»


پاورقي

[1] ترجمة الامام الحسين (ع)، ابن عساکر، ص 197؛ اخبارالطوال، صص 224، 222.

[2] بر طبق نقل ابن اثير در کتاب کامل معاويه در سال 49 هجري مروان را از استانداري مدينه معزول و سعيد بن عاص را به جاي او منصوب کرد و دوباره در سال 54 سعيد را معزول کرده و به جاي او مروان را به استانداري مدينه گماشت و در سال 57 مروان را از استانداري مدينه معزول کرد و به جاي او وليد بن عتبة بن ابي‏سفيان را به حکومت آنجا نصب کرد، و وليد تا پس از مرگ معاويه يعني تا سال 60 همچنان در مدينه استاندار بود.

[3] ادب الحسين، ص 88.

[4] کامل ابن اثير، ج 4؛ تاريخ طبري، ج 6، ص 179.