بازگشت

انگيزه عقيدتي


بي ترديد قيام حسين با عقيده بيشتر پيوند دارد تا با سياست و جنگ، زيرا پس از آن كه در زمان خلافت معاويه، ارزش ها و ضد ارزش ها مسخ و دگرگون شد، امام در پي آن بود كه بسياري از مسائل عقيدتي را اصلاح كند. معاويه سلطنت خود را فقط با زور و قدرت حفظ و پشتيباني نمي كرد؛ وي از ايدئولوژي مدد مي گرفت كه در عمق عقيده مسلمانان ريشه كرده بود. معاويه به مردم مي گفت: او و علي [(ع)] در اين كه چه كسي شايسته خلافت است، داوري را به خدا واگذار كردند و خدا به نفع او و بر ضد علي [(ع)] رأي داد! [1] چنان كه وقتي مي خواست براي فرزندش يزيد از مردم حجاز بيعت بستاند، اعلان كرد: انتخاب وي براي خلافت، قضا و قدر بوده، مردم در انتخاب رهبران و حاكمان خود، اختياري ندارند. اندك اندك ذهن مسلمانان بدين سو مي رفت كه هر چه خليفه دستور دهد، حتي اگر بر خلافت طاعت الهي باشد، قضاي خداست كه براي بندگان نوشته و خواسته است!


پاورقي

[1] الامامة و السياسة، ابن‏قتيبه.