بازگشت

مقدمه


بررسي قيام امام حسين (ع) تنها مورد توجه شيعيان قرار نگرفته، بلكه غير شيعيان و حتي غير مسلمانان نيز به اين قيام، عمل، انگيزه ها و پي آمدهاي آن توجه فراوان نشان داده اند. يكي از نويسندگان مسلمان غير شيعه كه بدون تعصب و با تعمق زياد به بررسي قيام امام حسين (ع) پرداخته، «استاد توفيق ابوعَلَم» مصري است. ايشان رئيس هيات مديره مسجد نفيسه در قاهره و معاون اول وزارت دادگستري مصر بوده است. مسجد حضرت نفيسه از مراكز مهم زيارتي و فرهنگي مصر مي باشد و مسلمانان مصر توجه بسياري به آن دارند. استاد ابوعلم از نويسندگان بنام مصري مي باشد و كتاب معروف ايشان به نام «اهل بيت» مورد توجه كم نظير قرار گرفت به طوري كه در كمتر از دو سال نسخه هاي آن ناياب شد. كتاب «اهل بيت» شرح حال اهل بيت رسول خدا (ص) يعني حضرت زهرا (س)، امام علي (ع)، امام حسن (ع) و امام حسين (ع) و سيده نفيسه (س) است. اين كتاب در سال 1390 ه.ق منتشر شد و در سال 1392 با ناياب شدن نسخه هاي آن، نويسنده تصميم گرفت آن را در چند جلد به چاپ برساند و جلد اول آن به شرح حال حضرت زهرا (س) اختصاص يافت. كتاب شرح حال حضرت زهرا (س) توسط جناب علي اكبر رشاد ترجمه و در سال 1360 ه.ش توسط موسسه انتشارات اطلاعات منتشر گرديد. ابو علم در مقدمه كتاب «فاطمة الزهرا» وعده مي دهد كه به زودي آثار ديگري در شرح حال حضرت زين العابدين (ع) و زينب كبري (س) بنگارد. مقاله پيوست بررسي اي است كه وي بعد از شرح حال امام حسين (ع) نگاشته و در اين بررسي انگيزه هاي قيام امام را مورد توجه قرار داده و به مقايسه رفتار امام حسن (ع) و امام حسين (ع) توجه و علت تفاوت اين دو رفتار را تبيين كرده است. نويسنده آراء مثبت و منفي علماي اسلام و مستشرقان در مورد قيام امام حسين (ع) را به اجمال ذكر كرده و نقد نموده است. مناسب مي نمود در كنار ديگر مقالات ويژه نامه بررسي و ارزيابي اين نويسنده محترم از برادران اهل سنت نيز خدمت خوانندگان محترم تقديم گردد تا آنان علاوه بر نظر و ارزيابي شيعيان با ارزيابي فردي غير شيعي نيز آشنا گردند. البته خوانندگان محترم ارزيابي قيام سيدالشهداء (ع) را از نگاه يك عالم غير شيعي مي خوانند و طبيعي است كه بر بعضي برداشت ها و ارزيابي هاي ايشان ملاحظاتي وجود دارد ولي ارائه عين ارزيابي ايشان بدون ملاحظات را پسنديده تر دانستيم. خوانندگان محترم با مطالعه مقالات ديگر، خود خواهند توانست برخي نكات قابل نقد را در ارزيابي ايشان، تشخيص دهند. گاه از دليل قيام حسين (رضي الله عنه) با اهل و عيال و كوچ اينان به كوفه به رغم آن كه در دست دشمنان بود و امام مي دانست كوفيان با پدر و برادرش چه كردند، مي پرسند؛ افزون بر اين كه تمامي خيرخواهانِ ناصح به او توصيه مي كردند بر ضد يزيد قيام نكند و وي را از كشته شدن بر حذر مي داشتند، از جمله ابن عباس و ابن عمر و بسياري ديگر از كساني كه ميانه راه به امام برخوردند. [سؤال هاي ديگر اين كه ] چرا وقتي وي از كشته شدن مسلم بن عقيل خبر دار شد، برنگشت؟ چرا حاضر شد با گروه اندكي به جنگ با لشكر عظيمي برود كه از پشتيباني و كمك بسيار برخوردار بود؟ چرا با دست خود، خويش را به هلاكت افكند؟ و پرسش آخر: چگونه مي توان اقدام او را با آنچه برادرش، حسن [ع ] انجام داد و خلافت را به معاويه واگذار كرد، سنجيد و در يك راستا دانست؟ تاريخ نگاران به اين پرسش ها اين گونه پاسخ داده اند: هنگامي كه امام حسين به كوفيان و بزرگان آن ديار نامه نوشت، در پي دستيابي به حق خويش بود و كوفيان داوطلبانه با وي عهد و پيمان بسته بودند كه از ايشان پيروي كنند. و بر اين مطلب اصرار داشتند و نشانه هاي پيروزي و ظفرمندي قيام ديده مي شد. بيشتر اهالي كوفه با مسلم بن عقيل پيمان بسته، بيعت خود را اعلام كرده بودند. حتي براي مسلم فرصت آن پيش آمد كه ابن زياد را در خانه هاني بن عروه ترور كند، اما نكرد، زيرا معتقد بود اسلام ترور را روا نمي شمرد. نيز ديديم وقتي ابن زياد، هاني را زنداني كرد، مسلم بن عقيل با يارانش كاخ ابن زياد را محاصره كرده، نزديك بود بر وي چيره شوند، اما از بد روزگار كار بر عكس شد. اما وضعيت امام حسن گونه ديگري است. ايشان به پيمان شكني يارانش پي بُرد و دانست به معاويه نوشته اند: حاضرند وي را بكشند يا به دست معاويه بسپارند، و از آن رو كه براي وي جز ياران اندكي نمانده بود، تن به صلح داد تا جان خويش و اهل و عيال و پيروانش به سلامت مانند. معاويه نيز پذيرفت پس از خودش، خلافت از آنِ امام حسن باشد و در آن زمان معاويه به يزيد نمي انديشيد. موضع امام حسين هنگامي كه حق خواهي مي كرد، طبيعي و قاطع بود و گمان قوي داشت آنان كه نامه نوشته و با ايشان پيمان بسته اند، او را ياري خواهند داد. امام حق طلبان را قدرتمند و ياران باطل را ضعيف مي ديد.