بازگشت

شهادت اسلم


او در حالي كه شمشيري به دست و زرهي بر تن و دو نوع شادي بر چهره داشت يكي شادي رهايي از بردگي و ديگري شادي پيكار با


دشمن و ياري مولايش حسين عليه السلام به ميدان نبرد شتافت و اين آيه را زير لب زمزمه مي كرد: كم من قليلة غلبت فئة كثيرة باذن الله و الله مع الصابرين؛ «چه بسيار گروههاي كوچكي كه به فرمان خدا بر گرو.ههاي عظيمي پيروز شدند، و خداوند با صابرين (استقامت كنندگان) است».

نيزه هاي دشمن به لرزه افتاد و شمشيرها تيرهايشان سست شد در حالي كه اسلم با شمشير براي خويش مي جنگيد و مي گفت:



البحر من طعني و ضربي يصطلي

و الجو من سهي و نبلي يمتلي [1] .



اذا حسامي في يميني ينجلي

ينشق قلب الحاسد المبجل [2] .



علي بن الحسين عليه السلام فرمود: دامن خيمه را بالا بزنيد تا ببينم اسلم چگونه مي جنگد [3] ؟! و او را خوب پيكارگري ديد.او گروهي را و به قتل رساند [4] و گفته اند: تعدادشان هفتاد نفر بود. [5] .


تا آنكه تشنگي بر او غلبه كرد و جراحات او را از پا انداخت و سرانجام نيروهاي دشمن او را محاصره كردند و دسته جمعي اسلم را از پا در آوردند. [6] او كه [در خون خود غوطه ور بود] با صدايي خسته مولاي خود حسين عليه السلام را صدا زد!

حسين عليه السلام به بالين اسلم شتافت و او يا رمقي كه در بدن داشت به امام عليه السلام فهماند [كه هنوز زنده است]، حسين عليه السلام صورت به صورت اسلم نهاد و او كه متوجه عمل امام عليه السلام شده بود چشمانش را با تبسم گشود و گفت: چه كسي مثل من است كه فرزند رسول الله صلي الله عليه و آله صورت به صورت وي نهاده و لحظه اي بعد روح پاكش از قفس تن پركشيد. [7] .

هنگامي كه اسلم بر زمين افتاد، اوراق خاطراتش در هوا پراكنده شد تا بر بالاي جسدش سايه افكند و مانع تابش آفتاب سوزان بر پيكر به خون غلتيده اش شوند. حرف حرف كلماتي كه بر روي آن اوراق نوشته شده بود به او مي نگريستند و با زبان حال در رثاي وي مي گفتند: او برده زيست ولي آزاد از دنيا رفت، آري، اسلم مايه افتخار همه كساني است كه به آزادي چشم دوخته اند، به ويژه تركهاي هم نژادش.


پاورقي

[1] از ضربه‏ي شمشير من دريا به آتش کشيده مي‏شود. و تيرهاي من آسمان را پر مي‏کند.

[2] هرگاه شمشير من در دستم نمايان شود، قلب هر حسود متکبري [از ترس]پاره مي‏شود.

[3] بحار، ج 45، ص 30، المختار من مقتل بحار الانوار ص 129، عوالم الامام الحسين عليه السلام، ص 273، المناقب ج 4، ص 104، مقتل الحسين عليه السلام از خوارزمي، ج 2، ص 42، و سيلة الدراين، ص 100، معالي السبطين، ج 1 ص 391، ابصار العين، ص 85، اسرار الشهادة، ص 298، الدمعة الساکبة، ص 334، جلاء العيون، ص 192، ادب الحسين و حماسته، ص 213، ذريعة النجاة، ص 114، العيون، ص 127، نفس المهموم ص 294، لواعج الاشجان، ص 134، اعيان الشيعة، ج 3 ص 303.

[4] معالي السبطين، ج 1، ص 392.

[5] بحار، ج 45، ص 30، المختار من مقتل بحار الانوار، ص 129، عوالم الامام الحسين عليه السلام، ص 273، مقتل الحسين عليه السلام از خوارزمي، ج 2، ص 24، الواعج الاشجان، ص 134، الدمعة الساکبة، ص 334، ذريعة النجاة، ص 114، جلاء العيون، ج 2، ص 192، اسرار الشهادة، ص 298.

[6] المناقب، ج 4، ص 104، ج 2، ص 24. (شماره پاورقي در متن معلوم نيست.)

[7] مقتل الحسين عليه السلام خوارزمي، ج 1، ص 392، وسيلة الدارين، ص 100، اعيان الشيعة، ج 3، ص 303، ابصار العين، ص 54. تنقيح المقال، ج 1 ص 125.