بازگشت

برگ 02


زماني كه حسين عليه السلام به قصد ورود به مكه، مدينه را ترك مي كرد. عبدالله بن مطيع به ديدار امام شتافت وگفت: فدايتان شوم، مي خواهيد كجا برويد؟ فرمود: اكنون آهنگ مكه دارم و از آنجا به بعد از خدا اميد خير دارم، عبدالله گفت: خدا براي شما خير پيش آورد و ما را فداي شما گرداند، مبادا نزديك كوفه شوي، كوفه شهر شومي است، در همين شهر بود كه پدرت كشته شد و برادرت تنها وبي ياور ماند، سرور عرب تويي و از مردم حجاز هيچ كس با تو برابر نيست، مردم از هر سو يكديگر را به سوي تو خواهند راند، در مكه بمان و آن جا را ترك مكن، خويشان من فداي تو باد، به خدا سوگند اگر تو به قتل برسي، در پي آن ما را به بردگي خواهند گرفت. [1] .

طبق نقل الكامل و تاريخ طبري، و بحار و البداية و النهاية هنگامي كه حسين عليه السلام رهسپار مكه بود و به چشمه ي آبي از آبهاي عرب رسيد، عبدالله بن مطيع را در آن جا يافت، او گفت: اي پسر رسول الله، تو را به خدا سوگند مي دهم بپرهيز از اين حرمت اسلام شكسته شود... اگر دشمن تو را بكشد، پس از تو به هيچ كس احترام نخواهند گذاشت، به خدا سوگند كشتن تو حرمت اسلام را مي شكند. [2] .

در روايت العقد الفريد آمده است كه گفت: به خدا سوگند، اگر تو


كشته شوي پس از آن هر حرامي، حلال شمرده مي شود. [3] .

در روايت سير اعلام النبلاء آمده است كه گفت: به خدا سوگند اگر تو كشته شوي ما را به نوكري و بردگي خواهند گرفت. [4] .

و اسلم را مي بيني كه گفتگوي اين ديدار را با حروفي كه ماه [براي نوشتن آنها] نور افشاني كرده و چشماني كه از انديشه او بهت زده شده در دومين برگ دفتر خاطراتش مي نويسد و مي گويد: اكنون دريافتم كه چرا اين خيرخواهيها براي آقا و سرورم حسين عليه السلام صورت گرفت.


پاورقي

[1] ر. ک الکامل في التاريخ، ج 4، ص 41، و تاريخ الامم و الملوک، ج 4، ص 298، و البداية و النهاية ج 8، ص 162، بحار ج 44، ص 371 به نقل از ارشاد شيخ مفيد، ص 220.

[2] الکامل في التاريخ، ج 4، ص 41، تاريخ الامم و الملوک، ج 4 ص 298، بحار ج 44، ص 371 به نقل از ارشاد مفيد، ص 220، مقتل الحسين عليه السلام از مرحوم مقرم، ص 176 به نقل از بداية و النهاية، ج 8 ص 162.

[3] العقد الفريد، ج 5، ص 125.

[4] سير اعلام التبلاء، ج 3، ص 296، ور.ک به الطبقات اکبري، ج 5، ص 145، و مختصر تاريخ دمشق ابن عساکر، ج 7، ص 139.