بازگشت

امام حسين افشاگر ارتجاع


حركت ضد ارتجاعي امام حسين (ع) از يك افشاگري آغاز شد. امام عليه السلام در نامه اي به معاويه پس از شهادت مظلومانه برادرش امام مجتبي (ع) پرده از روي چهره كريه ارتجاع برداشت و فرمود:

«مگر تو قاتل حجر بن عدي و رفقاي عابد ثابتقدمش نيستي؟ قاتل مرداني كه از پيدايش رويه هاي بدعت آميز ضد اسلامي ناراحت و بي آرام بودند، دستور به تبعيت از رويه معروف اسلامي (يعني سنت) مي دادند و از رويه زشت و نارواي نو پيدا (منكر) برحذر مي داشتند. آنان را پس از دادن امانهاي مؤكد و به سوگند محكم شده، به طور ستمگرانه و تجاوزكارانه كشتي و با اين عمل نشان دادي كه در برابر خدا گستاخي و پيمانش را [1] خوار مي داري. مگر تو قاتل عمرو بن حمق نيستي، همان مردي كه بسياري عبادت پيشانيش را فرسوده بود؟ پس از دادن امانهاي مؤكد و سپردن تعهداتي كه اگر به آهوان بيابان داده شود باور دارند و از فراز كوهستان ره تسليم پويند، او را به قتل رساندي؟ مگر تو نيستي كه «زياد» را در اين دوره كه نظامات اسلامي حكفرماست به فرزندي زنا كاري كه با مادرش آويخته بود شناختي و گفتي كه او پسر ابوسفيان است، در صورتي كه پيامبر خدا صلي الله عليه وآله وسلم فرموده است كه فرزند از آن بستر، و زنا كار را سنگ كيفر است. آنگاه او را بر مسلمانان مسلط كردي و فرمانروايي بخشيدي، تا ايشان را بكشد و دست و پاشان را از چپ و راست ببرد و بر شاخه ي نخل به دار آويزد. [2] پناه بر خدا! و بدان كه خدا را ديوان محاسبه اي است كه در آن هيچ از خرد و كلان اعمال فروگذاشته نمي شود. بدان كه خدا هرگز از ياد نخواهد برد كه تو مردم را به محض بدگماني مي كشي و به اتهام محض دستگير مي سازي، و نوجواني را ولايتعهدي بخشيده اي كه شراب مي خورد و سگ بازي مي كند...». [3] .

در اين نامه امام (ع) به نكات ارتجاعي ارزش در حكومت معاويه اشاره مي كنند كه عمده ترين آن جريان انتساب زياد به فرزند زنا كار است كه اين كار جزء سنن و ارزشهاي جاهليت قبل از اسلام بود.

در خطبه كوتاهي كه آن حضرت - برحسب نقل سيد بن طاوس (ره) - در منزل «ذي حسم» بيان كرده، صريحا ارتجاع ارزشها را يادآور مي شود و مي فرمايد:

«پس از سپاس و ستايش پروردگار، كار ما به اينجا كشيده است كه مي بينيد. و ملاحظه مي كنيد كه وضع زندگاني دنيا دگرگون و زشت و ناروا گشته است. رويه و كردار معروف اسلامي روي از اين زندگاني برتافته، تا جايي كه به پستي و فرومايگي كشيده است. از عمرمان جز پاسي نمانده كه آن هم بايد در جامعه كنوني كه به چراگاه تيغزار و خاشاكستاني مي ماند بگذرد. هان! نمي بينيد كه به حق (يعني قانون اسلامي) عمل نمي شود و رويه هاي نارواي ضد اسلامي را نكوهيده نمي دانند و از آن بازنمي دارند. در چنين شرايط و احوالي، هر ديندار دين باور بايد كه حقجويانه به ديدار رحمت پروردگارش اشتياق ورزد. بنابراين، من مرگ را خوشبختي مي دانم و بس و همزيستي با ستمكاران

شرك پيشه را فرومايگي ستوه آور». [4] .

امام (ع) عمق ارتجاع ارزشها را در طي نامه اي كه به سران قبايل بصره نوشت، در يك جمله مجسم ساخت: «به درستي كه سنت پيغمبر (ص) (ارزشهاي اصيل اسلامي) مرده و بدعت (ارزشهاي نوظهور و برگشته از جاهليت و كفر) زنده شده است. اگر به سخن من گوش فراداديد، شما را به راه رشد هدايت مي كنم». [5] .


پاورقي

[1] چون پيمان با مردم و تعهد در برابر آنان، پيمان با خدا و تعهد در برابر اوست.

[2] اشاره به آيه شريفه‏اي که از رفتار و سياست فرعون نسبت به اتباعش حکايت دارد.

[3] الامامة و السياسة، ج / ص 165.

[4] لهوف و عقد الفريد، ج 3، ص 312.

[5] کامل ابن‏اثير، ج 4، ص 9.