بازگشت

انقلاب ارزشها به وسيله پيغمبر


نكته قابل توجه در آثار تربيتي رسول الله (ص) نسبت به پيروانش، ايجاد روح

ايثار در آنهاست. در قرآن كريم شاخص ترين افراد امت اسلام تحت عنوان «ابرار» با خصوصيت ايثار معرفي مي شوند. «و يؤثرون علي انفسهم و لو كان بهم خصاصة» [1] - ديگران را بر خود مقدم مي دارند در امري كه به خود آنها اختصاص دارد. نمونه بارز اين خصوصيت را مي توانيم در يكي از رخدادهاي تاريخي صدر اسلام مشاهده كنيم: در جنگ تبوك در حالي كه تعدادي از سربازان مجروح در آستانه شهادت روي زمين افتاده بودند، يكي از سربازان كه لحظه هاي آخر خود را مي گذراند از سقاي لشگر تقاضاي آب كرد. سقاي سپاه ظرف آب را به لبهاي خشكيده مجروح رساند، اما تا او خواست بنوشد صداي ناله اي از پشت سر شنيد كه تشنه ام. مجروح تشنه، ظرف آب را پس زد و با صداي بي حال خود گفت: دوست من از من تشنه تر است، آب را به او بده. هشام مي گويد: ظرف آب را به سرباز دوم رساندم، او همچنان آب را به سومي حواله داد. اين ظرف آب تا هفت نفر گشت. نفر هفتم فرياد زد، اولي را درياب كه از تشنگي مرد. هشام سقاي لشكر مي گويد تا پيش او رسيدم جان داده بود، و پس از آن بر سر هر يك از هفت نفر آمدم، همه آنان به جاي آب گوارا شربت شهادت نوشيده بودند. به اين ترتيب هفت نفر جان سپردند و حاضر نشدند در آشاميدن آب بر برادر مجروح خود پيشي بگيرند. ما فراموش نكنيم اين نمونه در اجتماعي ظاهر شد كه در چند سال پيش از آن، اگر عربي به برادر خود برمي خورد كه مشغول خوردن سوسمار زنده صحرايي بود و باقيمانده ي سوسمار را از او مطالبه مي كرد، امتناع مي ورزيد و گاهي به خاطر نصف يك سوسمار، انساني را با شمشير از ميان دو نيم مي كرد. كار شگرف و شگفت انگيزي كه رسول الله (ص) انجام داد، انقلاب ديدگاهها نسبت به ارزش انساني بود؛ ديدگاه ارزشي آن عرب جاهلي غارتگر و آدمكش در پول و زور و ثروت بود. رسول خدا (ص) در مقام پياده كردن انقلاب الهي خويش، پول و قدرت را از موقعيت ارزشي ساقط كرد و ايمان و تقوا را كه مظهر ارتباط با خدا و خلق براساس مسئوليت سازندگي بود، جايگزين ساخت و ثروتمند و قدرتمند را از مقام ارزشمندي خلع فرمود. خداوند در قرآن مجيد مي فرمايد: «و اصبر نفسك مع الذين يدعون ربهم بالغداة والعشي يريدون وجهه و لا تعد عيناك عنهم تريد زينة الحيوة الدنيا و لا تطع من اغفلنا قلبه عن ذكرنا و اتبع هواه و كان امره فرطا» [2] - اي پيغمبر در همراه بودن با كساني كه در صبح و شام پروردگار خود را مي خوانند و تنها جهت خدا را اراده مي كنند شكيبا باش و چشمانت را از آنها برنگردان. به خاطر آراستگي در زندگي دنيا و خواهش از كساني كه ما دلشان را از ياد خودمان غافل نموده ايم و از هواي خود پيروي كرده اند و افراط در لذت و شهوت نموده اند اطاعت مكن. در شأن نزول اين آيه روايت شده است: برخي از افراد تازه مسلمان هنوز كاملا ايمان نياورده بودند و غرور مكنت و قدرت آنها مانع از اين بود كه با دل و جان به پيغمبر بگروند.

رسول خدا (ص) مأمور شد با آنها مماشات كند شايد جذب شوند. اينها در امت اسلام «مؤلفة قلوبهم» لقب گرفتند، و اصلي در مأموريت پيغمبر (ص) به عنوان «تأليف قلوب» پيش آمد. رسول خدا (ص) جهت اجراي اين مأموريت آنها را احضار فرمود و از آنان خواست بيشتر با او محشور باشند. آنها اظهار داشتند: «يا رسول الله! اگر وضع خود را تغيير دهي و براي خود مسندي در صدر مجلس انتخاب كني و اين پابرهنه هاي ژنده پوش را كه ريخت و لباس مشمئزكننده اي دارند از اطراف خود دور كني، ما به تو نزديك خواهيم شد و همنشين تو خواهيم بود و معارف آسماني را از تو فراخواهيم گرفت. آنچه كه مانع حضور ما در محضر توست وجود اين بينوايان تهيدست در پيرامون تو است». پيروان تهيدست و مستمند پيامبر (ص) با شنيدن اين كلمات به گمان اينكه وجودشان در اطراف رسول اكرم (ص) مزاحم است، از رسول خدا (ص) فاصله گرفتند. در اين هنگام آيه «تأليف قلوب» نازل شد. پس از نزول آيه پيغمبر (ص) نگاهي به اطراف افكند، ياران خود را نديد. با كمال بي اعتنايي به ثروتمندان مستكبر از جا حركت كرد و در پي اصحاب مستضعف خويش بود كه آنها را در انتهاي مسجد مشاهده كرد كه گرد هم حلقه زده بودند. رسول اكرم (ص) متبسمانه در حلقه آنها وارد شد و فرمود: خدا را ستايش مي كنم كه مرا نميراند تا به من فرمان داد كه همواره در همنشيني مرداني از امتم باشم. پس اينك با شما زندگي مي كنم و با شما مي ميرم. [3] .

اين روش رسول خدا (ص) كه بعدي از رسالت آن حضرت به حساب مي آيد، واقعيتي را كه در جامعه قبلي به عنوان «ارزش» محسوب مي شد (قدرت، ثروت) ضد ارزش قرار داد. رهبران معصوم اسلام در تمام برنامه هاي تربيتي و آموزشي خود همواره مي كوشيدند ديدگاههاي پيروان خود را روي ارزشهاي و ضد ارزشهاي اسلامي تنظيم كنند. امام چهارم (ع) كه اصول آموزشي و تربيتي خود را در قالب دعا به پيروان خويش تعليم داده اند، در مناجات با خدا مي فرمايند: «واعصمني من ان اظن بذي عدم خساسة او اظن بصاحب ثروة فضلا» [4] - خدايا مرا از اينكه ناداري را پستي بپندارم و براي صاحب ثروت، فضيلت قايل شوم حفظ فرما. دقيقا در اين جمله ي دعا نفس دور بودن از تفكر مادي و نداشتن روحيه ثروت اندوزي به عنوان ارزش و داشتن ثروت نامشروع و داشتن روحيه سودجويي و تكاثر به عنوان ضد ارزش معرفي شده است.


پاورقي

[1] سوره حشر / 9.

[2] سوره کهف / 28.

[3] بحارالانوار، ج 72، ص 2.

[4] صحيفه سجاديه، دعاي 35.