بازگشت

ارزش در جاهليت پيش از اسلام


ارزش در جامعه جاهليت قبل از اسلام بر حسب جهان بيني مادي مردم، در پول و

قدرت و لذت بود. اصولا بر حسب بينش خاصي كه نسبت به ارزش داشتند، تفسير آنها نسبت به اخلاق و معبود مبتني بر اين ديدگاه بود. قبيله «بني حنيفه» مقداري خرماي تازه را به شكل مجسمه اي مي ساختند و آن را به عنوان الهه و معبود مي پرستيدند. مدتها گذشت و اين بت كه ديگر خشكيده و ذرات آن بهم چسبيده بود، همچنان مورد پرستش و نيايش و عرض حاجات پرستندگان بود، تا بالاخره قحطسالي پديد آمد. ستايشگران بت، ابتدا تا توانستند از طريق ديگر سد جوع كردند، اما وقتي ديگر چيزي باقي نماند، خداي خرمايي را ميان خود تقسيم نمودند و در وقت خوردن هسته هاي خرماهاي اين خدا را به عنوان تيمن و تبرك بلعيدند! دشمنان آنها ماجراي خداخوري آنها را طعني بزرگ و ننگي ابدي براي آنها جلوه دادند و اين شعر را در طعن آنان سرودند:



اكلت حنيفة ربها عام التعجم و المجاعة

لم يحذروا من ربهم سوء العواقب و التباعة [1] .



- بني حنيفه خداي خود را در سال قحطي خوردند و از پروردگارشان نسبت به پيگرد سوء اين عمل نهراسيدند. وقتي ملاك ارزش در يك اجتماع شكم و لذت بشود، غذاي آنها هم معبودشان قرار مي گيرد و مكارم و فضايل اخلاقي را بر همين مبنا تفسير مي كردند. انحراف در ديدگاه ارزشيابي موجب انحراف در ديد واقعيتها و حقايق مي شود. عربها در جاهليت غيرت و ثروت و شجاعت را بسيار مي ستودند، اما حقيقت غيرت و شجاعت مورد ستايش آنان همان درندگي و بي باكي در جهت تأمين شكم و قدرت و حمايت هم قبيلگي خود بود. آن هم، تا جايي كه اين حمايت، شكم و منافع مادي آنها را در خطر نيندازد. آنان در مقام جانبداري از هم پيمان يا هم قبيله نيز - كه در تحكيم قدرتشان نقش داشت - حقي را رعايت نمي كردند، چنانكه شاعرشان مي گويد:



لا يسئلون اخاهم حين يندبهم

في النائبات علي ما قال برهانا



- از برادرانشان به هنگامي كه از آنها در پيش آمدها و حوادث كمك مي خواستند، نسبت به آنچه ادعا مي كردند دليل و برهاني نمي طلبيدند. «قطامي» در اشعار خود در توصيف غارتگري و درندگي اعراب كه از آن تعبير به شجاعت مي كند مي گويد:



فمن تكن الحضارة اعجبته

فاي رجال بادية ترانا



و من ربط الجحاش فان فينا

قنا سلبا و افراسا حسانا



و كن اذا اغرن علي قبيل

فاعوزهن نهب حيث كانا



اغرن من الضباب علي حلال

وضبة انه من حان حانا



و احيانا علي بكر اخينا

اذا ما لم نجد الا اخانا [2] .



- كسي كه شهرنشيني او را به شگفت آرد و خرسند سازد، ما بيابانيها را چگونه مي بيند. - هر كس خران و اشتران را به خانه ببندد، بداند كه ما داراي نيزه هاي غارتگري و اسبهاي تندرو و سواري هستيم. - اين اسبها و وسايل غارتگري وقتي براي غارت بر قبيله اي يورش كنند - اگر به غنيمتي نرسيدند از كار بازنايستند. - به همسايگان و قبايل نزديك ديگر هجوم برند، هر كسي اجلش به سر آمد كشته خواهد شد. - گاهي نيز بر برادران خود - قبيله «بكر» - مي تازيم، و اين وقتي است كه موردي براي غارت غير از برادر پيدا نكنيم. همچنانكه در مصراع آخر ملاحظه مي فرماييد، زماني كه در جهت تأمين منافع اقتصادي از دريدن بيگانگان به جايي نرسند، به دريدن برادران مشغول مي شوند. اين عواطف هم تحت تأثير ديدگاه انحرافي آنها نسبت به «ارزش» قرار مي گيرد، و عجيب است كه وقتي بينش انسان نسبت به مسئله ارزش منحرف شد و ارزش را در پول و زور و لذت ديد، اين انحراف ديدگاه مبدأ تمام مفاسد و جنايات مي شود و اجتماعي با اين ديدگاه به صورت يك جمع درنده درمي آيد كه نه تنها اصول انسانيت و فضيلت، بلكه حتي ارتباطات عاطفي هم از ميان آنها رخت برمي بندد، كه جريان دختركشي اعراب نمونه اي از آن است. وضعيت مردم زمان پيغمبر اسلام (ص) هنگام بعثت، از لحاظ ديدگاه ارزشي گوياي اين حقيقت است كه عظمت انقلاب اسلامي پيامبر اكرم (ص) در اين بود كه در ارزشهاي جامعه ي آن عصر، دگرگوني ايجاد كرد..


پاورقي

[1] هشام بن محمد کلبي، کتاب الاصنام.

[2] تاريخ العرب و آدابهم.