بازگشت

اقتصادي: «فيتخذوا مال الله دولا»


ساماندهي اقتصادي از ويژگي هاي استقرار حكومت ديني است كه عدالت اجتماعي را در ابعاد گوناگون تحقق مي بخشد. نهاد سياسي، هر چه از معيارهاي ديني عدول كند، به همان اندازه به ناهنجاري هاي اقتصادي روي آورده و باعث نابرابري هاي اقتصادي مي گردد. در زمان بني اميه، به علت حاكميت قوم برتري طلب آنان، نابرابري عميق در فرآيند ساختار اقتصادي جامعه پديدار شد، به گونه اي كه اقليت حاكم و فرصت طلب، سرمايه هاي كلاني از اموال عمومي و حيف و ميل انباشتند و بيش تر افراد جامعه، به ويژه مخالفان بني اميه و بالاخص عترت پيامبر (ص) و هواداران آنان، در تنگناهاي شديد محروميت قرارگرفتند. از آغازين روز حكومت عثماني و با مسلط شدن بني اميه بر گرده مردم، گسيل سرمايه ها به سود اشخاص توانمند سياسي شروع شد و تا انقراض بني اميه ادامه يافت. آنان نه تنها نقدينه هاي بيت المال و ثروت هاي عمومي را، كه در آن زمان، به صورت شمش هاي طلا و نقره بود، به جيب هاي خود سرازير كردند، بلكه اموال و مستقلات انفال را به گونه اي مديريت كردند كه به سود آنان ضبط و ثبت شود. اين تبعيض ناروا، به اندازه اي سرمايه نزد آنان انباشت كه افراد به راحتي مي توانستند هزينه هاي جنگ هاي مهم را متحمل شوند. بني اميه به بيان اميرالمؤمنين (ع) همانند شتر گرسنه اي كه به علف بهاري روي آورد، به بيت المال تهاجم كردند: «يخضمون مال اللَّه خضمة الابل نبتة الربيع». [1] .

عثمان در اين راه، آن گونه آشكارا موضع گرفت كه اظهار داشت: اگر كليدهاي بهشت در اختيار من بود، در اختيار بني اميه قرار مي دادم: «اما و اللَّه لو قدرت علي مفاتيح الجنة لسلمتُها الي بني امية». [2] .

جالب اين است كه اين روش را نه تنها نكوهيده نمي دانست، بلكه به آن افتخار هم مي كرد. هنگامي كه زياد بن عبيد از حيف و ميل هاي عثمان برآشفت و به گريه افتاد، عثمان گفت: گريه چرا؟ عمر خويشان خود را از بيت المال براي رضاي خدا محروم مي كرد و من براي رضاي خدا خويشانم را برمي گزينم. «انا اعطي اهلي و قرابتي ابتغاء وجه اللَّه». [3] .

بررسي برخي آمار و ارقام ها روش ناعادلانه بني اميه را به خوبي آشكار مي سازد. عثمان به چهار نفر از قريش، كه آنان را به دامادي خويش برگزيد، سه هزار دينار بخشيد. هنگامي كه آفريقا فتح شد، يك پنجم غنايم اين فتح را به دامادش مروان بخشيد. هم چنين به حكم بن عالم (پدر مروان) سيصد هزار درهم از صدقات بخشيد. وقتي عبداللَّه بن أسيد، در مدينه به حضور عثمان رسيد، به وي سيصد هزار درهم و به هر يك از همراهان وي صد هزار درهم اعطا كرد كه عبداللَّه بن ارقم، صندوق دار بيت المال از پرداخت آن ها امتناع ورزيده و كليدهاي خزانه را در مسجد، نزد عثمان آورد و بر منبر آويخت و گفت: يك غلام (حلقه به گوش) مي خواهد تا اين مبلغ ها را بي چون و چرا بپردازد. عثمان كليدها را گرفت و در اختيار غلامي به نام «نائل» قرار داد. عبداللَّه نيز به خانه خويش برگشت. وي آن گاه اموالي را نزد عبداللَّه بن ارقم فرستاد كه وي از دريافت آن ها خودداري كرده و گفت: اين اموال اگر از بيت المال باشد، سهم من از بيت المال اين مقدار نيست و اگر از اموال شخصي خليفه باشد، مرا نيازي به اين گونه اموال نيست. [4] .

وي فدك را كه بخشيده رسول اللَّه (ص) به حضرت فاطمه (س) بود، در اختيار مروان، داماد خويش قرار داد و بخشي از زمين بازار مدينه را به حرث بن حكم، برادر مروان واگذار كرد. عثمان قرقگاه و مراتع مدينه را در اختيار بني اميه قرار داده بود تا دام هايي كه از بيت المال به چنگ آورده بودند، در آن مراتع بچرند و به دام هاي ديگران اجازه ورود به آن مراتع را نمي داد. عثمان پس از فتح مغرب، همه غنايم آن را در اختيار عبداللَّه بن ابي سرح قرار داد و براي ديگران سهمي منظور نكرد. وي به ابوسفيان دويست هزار درهم و به مروان نيز در نوبت ديگر، صد هزار درهم بخشيد كه عبداللَّه بن ارقم، صندوق دار وي برآشفت و گريست. عثمان گفت: از اين كه صله رحم به جا آوردم، گريه مي كني؟ عبداللَّه گفت: براي اين گريه مي كنم كه انگار اين اموال را جايگزين اموالي مي كني كه در زمان رسول اللَّه (ص) انفاق كردي، كه اگر آن زمان بود، صد درهم اين اموال هم براي مروان زياد بود. [5] .

وي به طلحه دويست هزار دينار، به زبير حدود شصت ميليون درهم و به زيد بن ثابت در يك مرحله، صد هزار دينار بخشيد. زيد بن ثابت به قدري طلا و نقره انباشته بود كه پس از مرگ وي شمش ها را با تبر مي شكستند و تقسيم مي كردند. [6] يعلي بن منبه به اندازه اي ثروت اندوخته بود كه پس از عثمان، هنگامي كه به مكه گريخت و باناكثين هم پيمان شد، بخش بزرگي از هزينه جنگ جمل را متحمل شد. نيز عبداللَّه بن عامر (پسردايي عثمان) استاندار عثمان در بصره، آن مقدار ثروت اندوخت كه وقتي با ناكثين در مكه هم پيمان شد، بخش ديگري از هزينه جنگ عليه حضرت علي (ع) را متقبل شد و شتر سرخ موي «عسگر» را در اختيار عايشه قرار داد. [7] .

عمروعاص در هنگام مرگ 325000 دينار، هزار درهم، دو هزار درهم گندم، ده هزار درهم رضيعه و... از خود بر جاي نهاد. [8] و خود عثمان هنگام مرگ، پنجاه هزار دينار، دو ميليون درهم و هكتارها زمين و رمه هاي شتر بر جاي نهاد. [9] زياد، استاندار معاويه در كوفه و بصره، دست عمال خود را در حيف و ميل باز گذاشت و آنان نيز هزاران درهم را بردند و در يك قلم، 25000 درهم نصيب وي شد. [10] عبدالرحمن بن زياد در مدت كوتاه استانداري خراسان، آن اندازه مال انباشت كه اگر هر روز هزار درهم هزينه مي كرد، براي صد سالش كفايت مي كرد. [11] شخص معاويه آن گونه ثروت اندوخت كه سرمايه كلان باارزشي را به خود و هوادارانش اختصاص داد. [12] .

اين ها بخشي از ده ها موارد آمار و ارقام حيف و ميل اموال عمومي، در زمان حكومت بني اميه است. آنان با اين سرمايه ها كاخ هايي متعدد در مدينه و بصره و شام بر پا كردند [13] و زندگي ساده و زاهدانه، جاي خود را به اسراف، اشراف گري و تباهي سپرد. اين در شرايطي بود كه عموم جامعه، به ويژه بني هاشم و شيعيان امام علي (ع) از حق زندگي برخوردار نبودند، جان و مالشان در امنيت نبود. در زير هر سرپناهي و در كنار هر حجر و مدري كه شيعيان علي (ع) را مي يافتند، آنان را به شهادت مي رساندند و اموالشان را به غارت مي بردند.


پاورقي

[1] نهج‏البلاغه، خ‏3، ص‏10.

[2] الجمل، ص‏184.

[3] شرح نهج‏البلاغه ابن‏ميثم، ج‏1، ص‏175.

[4] همان.

[5] شرح نهج‏البلاغه ابن‏ابي‏الحديد، ج‏1، ص‏67.

[6] الغدير، ج‏8، ص‏286؛ مروج الذهب، ج‏2، ص‏333.

[7] تاريخ طبري، ج‏4، ص‏174.

[8] مروج الذهب، ج‏3، ص‏23.

[9] همان، ج‏2، ص‏333.

[10] تاريخ يعقوبي، ج‏2، ص‏145.

[11] همان، ص‏148.

[12] همان، ص‏145.

[13] مروج الذهب، ج‏2، ص‏333.