بازگشت

كشف راز پيان صلح امام حسن


امام حسين (ع) با پذيرش دعوت با پذيرش دعوت


كوفيان و نشان دادن خيانت پيشگي آنان با فروتني خويش نكاتي را براي تاريخ روشن ساختند كه در مورد صلح امام حسن (ع) مبهم بود و نشان دادند كه پذيرش صلح از سوي امام حسن (ع) خونبهاي قتلي بود كه پيامد و نتيجه خيانت كوفيان به شمار مي آمد، خيانتي كه در مورد وي روا داشتند و اگر امام حسن (ع) آن صلح را نمي پذيرفتند، به دست ياران خود به قتل مي رسيدند و اين پديده، شهادت ايشان را بي تأثير مي ساخت.

امام حسين (ع) از بيعت با يزيد سرباز زد و از مدينه راهي مكه گرديد و با اين دو اقدام، انقلاب خويش را دو بار اعلام داشت. در مكه دوازده هزار نامه از كوفيان دريافت كرد؛ همين مسأله نشان مي دهد كه امام به منظور دست يافتن به رياست، از بيعت سرباز نزد و از مكه مهاجرت ننمود و به دعوت كوفيان اغوا نگرديد، بلكه وي براي انجام وظيفه ديني خود كه بالاترين مسئوليت حفظ و نگهداري رسالت به شمار مي آمد، به اين اقدام دست زد و در عين حال خواست بر اين دو واقعيت تأكيد كند. روزي كه در مكه، پيش از عزيمت به كوفه، تصميم خويش مبني بر اقدام به انقلاب را آشكار ساخت، از شهادت خود در محل وقوع آن ديگران را آگاه ساخت؛ گويي تمام حادثه را در كتابي مي خواند: «چنين مي بينيم كه بندهاي تنم را گرگهاي دشت در جايگاهي ميان نواويس [1] و كربلا از يكديگر جدا مي سازند...» [2] .

امام با هدف جان باختن در راه خدا و بلاجويي خروج كرد و همان گونه كه از ديرباز گفته بود به شهادت رسيد و با اين شهادت به اهداف خود كه رسوا ساختن واقعيت رهبري رسواي تيره اموي بود دست يافت. اين رهبري در واقع همان رهبري جاهليتي بود كه به اسلام راه يافته، در آن نفوذ كرده بود و ادامه جنگ هايي به شمار مي آمد كه از زمان وقوع جنگ بدر كه با هدف خاموش ساختن نور خدا صورت گرفته بود، روي داد.

اينچنين بود كه واقعيت حكومت اموي روشن گرديد، حكومتي كه هيچ


ارتباطي به اسلام نداشته، زورمداران به شمار آمده، ربطي به دين نداشت.

بدين گونه حقيقت اسلام از پلشتي هاي امويان رهايي يافت و تيره اموي كه به نام اسلام و دين در انديشه اجتماع نقش بسته بود، رسوا گرديد.

و بدين سان ثابت شد هر زمامداري كه بر تخت سلطنت تكيه زند، نمي تواند خليفه خدا و پيامبرش شمرده شود، بلكه خليفه كسي است كه بر اساس نص صريح و روشن رسول خدا تعيين شده باشد، خواه بر تخت خلافت تكيه زده باشد و خواه در تاريكي زندانها به سر برد.

چهره واقعي تمامي خلفايي كه پيش و پس از انقلاب امام حسين (ع)، زمامداري مسلمانان را عهده دار گرديدند، در سايه اين انقلاب بر همگان روشن و آشكار شد. اينچنين شد كه هيچيك از پادشاهان اموي، عباسي و عثماني نتوانستند كردار و گفتار نامشروع خويش را به اسلام نسبت دهند. اجتماع اسلامي نيز اين روشها و منشها را به هيچوجه به حساب دين نمي گذاشت، حتي به آن رنگ بدعت نيز نمي داد، بلكه آن را سير و سلوك پادشاهان به شمار مي آورد، پادشاهاني كه هيچ بويي از دين نبرده، ارتباطي با آن نداشتند.

كوتاه سخن اينكه: اسلام درباره ي خلافت، رأي و انديشه روشن و آشكاري دارد: خليفه كسي است كه برگزيده رسول خدا بوده، بر اساس نص صريح وي تعيين گرديده باشند. پس از رسول خدا اين معيار و سنجش كه برآمده از روح و جانمايه دين بود، دگرگون گشت و هر آن كس كه زمامداري مسلمين را عهده دار مي گرديد، خليفه خداوند و رسول وي شمرده مي شد. اين آشفتگي و دگرگوني معاني بدانجا رسيد كه يزيد بن معاويه، اين دشمن كين توز اسلام، خليفه مسلمانان خوانده شد. در چنين مقطعي بود كه حسين (ع) با قيام خويش اين تزلزل و آشفتگي را روشن ساخت و انديشه كلي جامعه اسلامي درباره ي رهبري را به معيارهاي درست آن بازگردانده، ثابت كرد خليفه كسي است كه بر اساس نص صريح رسول خدا (ص) تعيين شده باشد؛ اما كسي كه رياست مسلمانان را عهده دار شده باشد، تنها رئيس


مسلمين است، نه خليفه آنان و چه فرق بسياري است ميان رئيس مسلمانان و خليفه آنان.

هم از اين روست كه تأثير انقلاب حسين (ع) بر جنبه هاي معنوي عباسيان و عثمانيان، كمتر از تأثير آن بر جنبه هاي معنوي امويان نبود، زيرا اين انقلاب رسوايي و دروغ همه ي آنها را در يك گونه روشن و آشكار ساخته است و به همين دليل بود كه تمامي اين زمامداران با آن به ستيز بر مي خاستند. حتي عباسيان كه به نام امام حسين (ع) تخت خلافت را از امويان ربودند، به محض استقرار و جاي گرفتن بر تخت حكومت، به ستيز با حسين (ع) برخاسته، هر چند كه خود حضرت را درنيافتند، ولي از مرقد و زيارت كنندگان آن فروگذار نكرده، فرزندان و شيعه وي را بي بهره نگذاشتند و هر گاه كه بنايي بر مرقد حضرتش ساخته مي شد، آن را ويران مي ساختند و چون پرچم زائران بر مرقد حضرتش برافراشته مي گرديد، گردآمدگان زير اين پرچم را تار و مار مي كردند و هر گاه صداي فرزندان حضرت برمي خاست، آن را خاموش مي ساختند و چون نداي شيعه بلند مي شد آن را با تازيانه و شمشير خفه مي كردند.

انقلاب تكامل يافته امام حسين (ع) از دو بخش تشكيل گرديده است:

بخش يك: نفس قيام كه در روز عاشورا شكل گرفته، با شهادت حضرت و يارانشان پايان يافت.

بخش دو: به اسارت رفتن زنان و كودكان حضرت و گرداندن آنان در شهرها از كربلا به كوفه، و از كوفه به شام و سپس بازگرداندنشان از شام به كربلا و رسيدن به اين سرزمين در روز اربعين و بالاخره بازگشت به مدينه.

حقيقت انقلاب حسين (ع) در بخش نخست آن نهفته است كه امام خود آن را عهده دار گرديده بودند، ولي بخش دوم را به عهده زنان و كودكاني گذاشته بودند كه آنان را از سرزمين هاي خشك و بي آب و علف گذر داده، همراه خويش به كربلا آورده بودند.


بخش دوم تكميل كننده انقلاب امام حسين (ع) به شمار مي آيد و تفسير آن شمرده مي شود.

اين بخش از آن جهت مكمل انقلاب حسين (ع) است كه داستان به اسارت رفتن زنان و كودكان و شهر به شهر بردن آنان، جنبه هاي روحي و عاطفي قيام را شدت بخشيده، واقعيت تيره اموي را به بهترين وجهي آشكار كرده، نشان مي دهد كه اين تيره در ماهيت خويش جاهليتي است كه هيچ ارزش و اعتباري براي اسلام و دين قائل نبوده و تمامي مقدساتي را كه به نام آن حكومت را در دست گرفته است، پايمال كرده، به كشتار خاندان پيامبر پرداخته خاندان رسولي را به اسارت برده، كه به نام وي خلافت مي كند تا كينه هاي بدر و حنين را نشان داده، انتقام خود را گرفته از آن روي تفسير قيام شمرده مي شود كه چهره انقلاب در روز بوقوع پيوستنش توسط تبليغات گمراه كننده امويان پوشيده گشته، در نهايت اينان مي خواستند آن را دگرگون جلوه دهند.

سلاله هاشمي وظيفه داشت كه نسبت به اين انقلاب حساسيت خويش را نشان دهد، تا آن را از تحريفهاي ديگران رهايي بخشد. اين نقش برجسته و مهم را امام سجاد (ع) و بستگان حضرتش عهده دار گرديدند و در حالي كه در غل و زنجير بودند، هدفهاي قيام اباعبدالله الحسين (ع) را به گونه اي روشن و آشكار به معرض قضاوت رأي همگاني جامعه اسلامي گذاشتند تا بدين وسيله آن را از تحريف رهايي بخشند.

كتابي كه اكنون در دسترس شما قرار دارد، به گونه اي كوتاه و فشرده حوادث انقلاب حسين (ع) را در دو بخش پيش رويتان قرار مي دهد كه خطيب ارجمند جناب آقاي عبدالزهراء فلاح كعبي، طي دو مجلسي كه تمام مردم عراق در آنها شركت مي كردند ايراد كرده است. وي در بخش نخست را در كنار حرم اباعبدالله الحسين (ع) همه ساله در روز عاشوراي حسيني به سمع مردم مي رساند و بخش دوم آن را نيز در اجتماع مردم در روز اربعين حسيني به سمع مردم مي رساند و بخش دوم آن را نيز در اجتماع مردم در روز اربعين حسيني در كنار حرم مطهر امام حسين (ع) در سال 1379 ه. ق برخوانده است.


بخش نخست از سال 1379 ه.ق هر بامداد و شامگاه عاشورا از راديو بغداد پخش مي گرديد، زيرا در نخستين سالي كه اين برنامه از راديو پخش شد، نزديك به چهارده هزار تلفن و تلگراف به وزير فرهنگ و ارشاد وقت عراق مخابره گرديد كه طي آنها از وي خواسته شده بود برنامه مزبور را پخش مجدد نمايد. ساليان درازي است كه اين برنامه در روز عاشورا از راديو اهواز نيز پخش مي گردد و بخش هايي از آن را، راديو كويت هم پخش مي نمايد.

بخش دوم نيز كه حوادث بعد ا شهادت امام و به اسارت رفتن خاندان ايشان را بررسي مي كند، در اربعين حسيني سالهاي 1379 و 1380 از راديو بغداد پخش شده است.

ما هر دو بخش از نوار قلمي و سروده هاي گويش عاميانه مردم عراق را حذف كرده ايم، زيرا دريافت مفهوم اين اشعار را براي غير عراقيها مشكل دانستيم. اكنون كتاب در دسترستان است، آن را برخوانيد.

كربلاي مقدس

7 / 2 / 1388 ه.ق



پاورقي

[1] گورستان ترسان.

[2] و کاني با وصالي تتقطعها عسلان الفلوات بين النواويس و کربلاء.