بازگشت

ايمان به هدف


شهيدان سرفراز كربلا، به خوبي مي دانستند كه در چه راهي گام نهاده اند،به كجا مي خواهند بروند، براي چه اقدام كرده اند و فرجامشان چه خواهد شد، آنان در يك كلام همواره خـود را در دو راهـي سـعـادت مـي ديـدنـد و بـه تعبير قرآن در انتظار «اِحْدَي الْحُسْنَيَيْن» [1] بودند، زيرا يقين داشتند در ركاب امامي نبرد مي كنند كه اطاعتش واجب است، راهش صحيح است، فرمانش فرمان خداست و هدفش مورد رضاي الهي است.

ملّت سلحشور ايران نيز با همين انديشه به ميدان آمدند؛ آنان امام خميني را نايب امام زمان و مـرجـع تـقـليـد خـود مـي دانـسـتند و به راه و هدف و خلوص نيت و پاكي و درستي او ايمان داشـتـنـد، چـنـان كـه شـهـيـد مـطـهـري پـس از بـازگـشـت از پـاريـس در سـال 57 مي گويد: دوستانم پس از بازگشت از من پرسيدند: چه ديدي؟ گفتم: من چهار تـا «آمـَنَ» در امـام ديـدم؛ او بـه هـدف، راه، مردم و پروردگار خود ايمان دارد و هيچ كس نمي تواند او را از راهي كه در پيش گرفته بازدارد. [2] .

اين ايمان و اطمينان به راه و هدف و رهبري پيامبرگونه امام دو سويه بود و مردم نيز امام را از هر جهت تأييد و تقويت مي كردند و يكي از علّت هاي مهم پيروزي و پيشرفت نهضت و انـقـلاب، رهـبري امام تحت عنوان «ولايت فقيه» بود كه مردم آن را استمرار امامت معصوم مـي دانند و اطاعت از ولي فقيه را بر خود واجب مي شمرند و باور دارند كه راه او همان راه پيامبر و ائمه (ع) است. به چند نمونه از وصيت نامه شهدا توجه كنيد؛

در تـمـام سـنگرها، ياور امام خميني باشيد تا به اين انقلاب اسلامي آسيبي وارد نگردد و بـه سـخـنـانـش ‍ جـامـه عـمـل بـپـوشـانـيـد كـه اطـاعـت از اولي الامـر، اطـاعـت از رسول اللّه است و اطاعت از رسول الله، اطاعت از خداوند است. [3] .

امـام امـّت، ايـن يـگانه وارث خون حسين (ع) را تنها نگذاريد و تا زنده ايد از ايشان ـ كه بـه حق ولي فقيه زمان و نايب بر حق امام زمان (عج) ارواحنا فداه مي باشد ـ پيروي كنيد و هـر چـه امـر فـرمـودند اطاعت كنيد كه اطاعت از ولايت فقيه، واجب و اطاعت از قرآن و اسلام است. [4] .

پـيروي از امام امّت و خميني بت شكن و به طور كلّي ولايت فقيه، خود جزئي از اسلام است. [5] .


پاورقي

[1] ر. ک. سوره توبه، آيه 52.

[2] ر. ک. پيرامون انقلاب اسلامي، شهيد مطهري، ص 21 ـ 22.

[3] حديث ماندگار، به کوشش محمدرضا رحيمي، ج 1، ص 43.

[4] همان، ص 10.

[5] همان، ص 12.