بازگشت

پيمان شكني


پـس از آن كـه مـسلمانان با امام علي (ع) بيعت كردند و چنين بيعتي ـ صرف نظر از نصب الهي ـ پذيرش حكومت را بر آن امام معصوم واجب كرد، معاويه به جاي پايبندي به اين عهد الهي نخستين مخالفت ها و كينه هاي خويش را آشكار ساخت و زير بار خـلافـت امام نرفت؛ چنان كه ناكثين و مارقين نيز از حزب اموي (قاسطين) پيروي كردند و پـيـمـان بيعت را شكستند.همچنين معاويه پس از شهادت امام علي (ع) با مكر و حيله زمينه هاي صـلح امـام حـسن (ع) را فراهم كرد و امام ناچار شد آن صلح تحميلي را بپذيرد و پيماني بـا مـعـاويـه امـضا كند. او در نخستين فرصت، به مركز حكومت و عراق سفر كرد و به منبر رفـت و پس از بدگويي از امام علي (ع) و پيروان آن حضرت، به صراحت اعلام كرد كه بـه هـيـچ يـك از مـواد پـيـمـان صـلح عـمـل نـخـواهـد كـرد و هـمـه را زيـر پـا خواهد گذاشت! [1] .

در آن روزگـار، خـوي زشـت و شـيطاني پيمان شكني به جامعه نيز راه يافته بود، چنان كه مردم كوفه پس از آن همه نامه و پيام به امام حسين (ع) نه تنها به پيمان خويش وفا نـكـردنـد، بـلكـه با دشمن نيز هم داستان شدند و سرهاي مقدّس شهيدان را براي اميرشان هديه بردند.


پاورقي

[1] شرح نهج البلاغه، ج 16، ص 46.