بازگشت

فريب دادن مردم


در زمـان وقـوع حـادثـه عـاشـورا، اذهـان بـيـشـتـر مـردم نـسـبـت بـه مسائل بنيادين اسلام، مشوّش بود و خلفاي ناحق، برداشت هاي نادرست خود از اسلام را در ذهـن آنـان جـاي داده بـودنـد. مردم، آن گونه مي انديشيدند كه حاكمان مي خواستند، نه آن گونه كه خداوند مي خواست. اسلام و عقل، هر دو برآنند كه حاكم اسلامي لازم است داراي ويژگي هايي باشد و خداوند، به صراحت مي فرمايد:

لا يَن الُ عَهْدِي الظّالِمينَ(بقره: 124)

عهد [امامت] من هرگز به ستمگران نمي رسد.

امام حسين (ع) نيز در نامه اي به مردم كوفه مي نويسد:

فـَلَعـَمـْري مـَا الاِْمـامُ اِلا الْحـاكـِمُ بِالْكِتابِ الْقائِمُ بِالْقِسْطِ الدّائِنُ بِدينِ الْحَقِّ الْحابِسُ نَفْسَهُ عَلي ذلِكَ لِلّهِ [1] .

به جانم سوگند! كسي شايسته امامت نيست، مگر آن كس كه به كتاب خدا حكم كند، بر پا دارنده عدالت و به دين حق پايبند باشد و خويشتن را براي خدا وقف آن كند.

و بـا ايـنـكـه يـزيـد و مـعـاويـه و ديگر امويان داراي اين ويژگي ها نبودند، هزار ماه بر سـرنـوشـت مـردم و دين و مال و ناموس آنان حكم راندند و مردم نيز اطاعت از آنان را برخود لازم دانستند.


پاورقي

[1] بحار الانوار، ج 44، ص 334 ـ 335.