بازگشت

عشق به خدا


از والاتـريـن و زلال تـريـن حـالات جـان آدمـي، عـشـق بـه كمال مطلق و معبود حقيقي، خداي متعال است. پيشوايان الهي اين عشق را در بالاترين درجه اش داشتند. نحوه حيات و شهادتشان نيز گوياي آن است.

صاحبان چنين عشق هايي، براي خود، تعيّني نمي بينند و پيوسته در انتظار لحظه رهايي از قـفس ‍ تن و زندان خاك و پيوستن به خداوندند. چنين عشقي «فناي في الله» را هم در پـي دارد و اين فنا و جذبه، سبب مي شود كه جز ذاتِ احدي و جز رضاي خالق، چيزي را به حساب نياورد و از هرچه كه مانع اين وصال گردد، بگذرد. گذشتن از همه چيز براي خـدا، يـكـي از جـلوه هاي همين عشق عرفاني به خدااست. فداكردن جسم براي تعالي جان، جلوه ديگر آن است.

سـراسـر عاشورا و صحنه هاي رزم فرزندان و ياران، جلوه اي از اين جذبه معنوي و عشق بـريـن اسـت و شـهـادت يـاران و عـزيـزان، هركدام «هديه»اي به درگاه دوست است، تا رضاي او تأمين شود و به بزم قرب، بار دهد.

ايـن مـشـرب عـرفـانـي و عـشق به خدا در جبهه هاي دفاع مقدّس در ايران نيز تجلّي داشت و رزمـندگان عارف و صاحبدل، ره صد ساله را يك شبه مي رفتند و به تعبير حضرت امام خـمـيـنـي (قـدّس سـره) كـه شـهـادت را در ذائقـه اوليـاي الهـي شـيـريـن تـر از عسل مي دانست و معتقد بود كه از اين شراب طهور معرفت و عشق، «جوانان در جبهه ها جرعه اي از آن را نـوشـيده و به وجد آمده اند» [1] و شهدا را سبكبالان عاشق شهادت مي دانست كه «بر تُوسَن شرف و عزّت به معراج خون تاخته اند و در پيشگاه عظمت حق و مقام جـمـع الجـمع، به شهود و حضور رسيده اند.» [2] و در مورد توصيف ناپذيري جذبه هاي روحاني بسيجيان عاشق شهادت با قلم و بيان مي فرمود:

لكن آن بُعد الهي عرفاني و آن جلوه معنوي ربّاني كه جان ها را به سوي خود پرواز مي دهـد وآن قـلب هـاي ذوب شـده در تـجـلّيات الهي را با چه قلم و چه هنر و بياني مي توان ترسيم كرد؟ [3] .


پاورقي

[1] صحيفه نور، ج 21، ص 203.

[2] همان، ج 20، ص 59.

[3] صحيفه نور، ج 18، ص 230.