بازگشت

جهاد با نفس


در صـحـنـه عـاشـورا، كـسـانـي حـضـور داشـتـنـد كـه اهـل جـهـاد بـا نـفـس بـودنـد وهـيـچ هـوا و هـوسـي در انـگـيـزه آنـان دخـيـل و شـريـك نـبـود. از هـمـيـن رو، بـر جـاذبـه هـاي مـال، مـقـام، شـهوت، عافيت و رفاه، ماندن و زيستن، نوشيدن و كامياب شدن و... پيروز شدند.

عـمـروبـن قـرظه انصاري، از شهداي كربلا، درجبهه امام حسين (ع)بود و برادرش «علي بـن قـرظـه» در جـبـهـه عـمـر سعد. [1] اما خودساختگي او سبب شد كه هرگز محبت بـرادرش، سـبـب سستي در حمايت از امام نشود و دليرانه در صف ياران امام، ايستادگي و مبارزه كند. [2] .

نافع بن هلال، شهيدي ديگر از عاشوراييان بود. نامزد داشت و هنوز عروسي نكرده بود. در كـربلا هنگامي كه مي خواست براي نبرد به ميدان رود، همسرش دست به دامان او شد و گـريـسـت. ايـن صـحـنـه كـافـي بـود كـه هـر جـوانـي را مـتـزلزل كـند، و انگيزه جهاد را از او سلب كند. با آنكه امام حسين (ع) نيز از او خواست كه شادماني همسرش را بر ميدان رفتن ترجيح دهد، بر اين محبّت بشري غلبه يافت و گفت: اي پسر پيامبر! اگر امروز تو را ياري نكنم، فردا جواب پيامبر را چه بدهم؟ آنگاه به ميدان رفت و جنگيد تا شهيد شد. [3] .

در كـربـلا، عـبدالله پسر مسلم بن عقيل، به ميدان رفت و جنگيد. بنا به نقلي، امام به او فـرمـود: شـهـادت پـدرت مـسـلم براي خانواده شما بس است، دست مادرت را بگير و از اين مـعـركـه بـيـرون رويـد. گـفـت: بـه خـدا سـوگـند، من از آنان نيستم كه دنيا را بر آخرت برگزينم. [4] .

عـبـاس بن علي (ع) روز عاشورا، وقتي تشنه لب وارد شريعه فرات شد، دست به زير آب بـرد اما با يادآوري تشنگي امام و اهل بيت، آب را بر روي آب ريخت و ننوشيد و تشنه بيرون آمد. [5] .

ايـن نـمـونـه ها هر كدام جلوه اي از پيروزي عاشورائيان را در ميدان «جهاد نفس» نشان مي دهد.

درس عـاشـورا ايـن اسـت كـه كـساني قدم در ميدان مبارزه با ستم بگذارند كه نيّت هايشان خالص ‍ باشد، هواي نفس نداشته باشند، ميل به قدرت طلبي و شهرت و رياست خواهي و تـعلّقات دنيوي و محبّت دنيا را در وجود خود از بين برده باشند تا بتوانند در خطّ مبارزه، ثبات قدم و استقامت داشته باشند، و گرنه، خوف رها كردن مبارزه و هدف و خطر افتادن در دام و دامن نفس امّاره باقي است.

شهداي عاشورا، همه مجاهدان با نفس بودند. پيامشان به آيندگان نيز همين است.


پاورقي

[1] موسوعة کلمات الامام الحسين، ص 442.

[2] اعيان الشيعه، ج 1، ص 601.

[3] موسوعة کلمات الامام الحسين، ص 447.

[4] معالي السبطين، ج 2، ص 402.

[5] بحار الانوار، ج 45، ص 41.