بازگشت

تجديد نظام اسلامي


پس از ارتحال رسول اكرم (ص) و فراز و نشيب هاي گوناگون تاريخ اسلام، در نهايت، در سـال 40 هـجـري حـزب امـوي بـه رهـبري معاويه، حكومت اسلامي را قبضه كرد و بر سـرنـوشـت اسـلام و مـسـلمـانـان حـاكـم شـد و فـرزنـد فـاسـد و بـي ديـن او در اواخـر سال 60 ه‍ براريكه قدرت تكيه زد.

حـضـرت سـيدالشهدا(ع) با ايمان و دانش عميق و بصيرت ژرف خويش به خوبي دريافت كـه اگـر چـنـيـن وضعي ادامه يابد بدون هيچ ترديدي، اسلام به دست امويان دفن خواهد شـد. از ايـن رو دست به قيام اصلاحي زد تا از سقوط دائمي نظام اسلامي جلوگيري كند. امام در وصيت نامه اي كه هنگام خروج از مكه به سوي عراق، تسليم برادرش ـ محمد حنفيه ـ مي كند، مي نويسد:

مـن بـراي جـنـجـال آفـريني، هوسراني، تبهكاري و ستمگري قيام نكرده ام، همانا قيام من براي اصلاح طلبي در امّت جدّم مي باشد. [1] .

از اين جمله امام مي توان برداشت كرد كه برنامه كلان و هدف غايي و نهايي امام از برپا كـردن نـهـضـت كـربلا، اصلاح امّت اسلامي در كليه ابعاد بوده است و امام همت خود را جزم كـرده تـا امـّت و حـكـومت را از انحرافي كه در پيش گرفته اند بازدارد. به تعبير رهبر عزيز انقلاب:

مي توانيم اين جور جمع بندي كنيم، بگوييم: امام حسين قيام كرد تا آن واجب بزرگي را كـه عـبـارت از تـجـديـد بـنـاي نـظـام و جـامـعـه اسـلامـي، يـا قـيـام در مقابل انحرافات بزرگ در جامعه اسلامي است، انجام بدهد. [2] .

بـسـيـار روشـن اسـت كـه تـجـديـد نـظـام بدون تخريب نظام پيشين، امكان ندارد، به همين دليـل سـيـدالشـهـدا لبـه تـيـز حـملات خويش را متوجه مركز حكومت اموي كرد و حتي آن را وظـيـفـه هـمـه مسلمانان دانست كه پيامبر اسلام بر دوش آنان نهاده است؛ از اين رو به مردم كوفه نوشت:

شما مي دانيد پيامبر خدا(ص) فرمود: هر كس سلطان ستمگري را ببيند كه حرمت هاي الهي را روا شـمـرده، عـهـد خـدا را شـكـسـتـه و مـخـالف سـنـت رسـول خداست و با بندگان با جرم و تجاوز رفتار مي كند [هر كس اينها را شاهد باشد] و بـا گـفـتـار و كـردار خـويـش ايـن وضـع را دگرگون نسازد، بر خداست كه اين گونه افراد را در جايگاه سلطان ستمگر (دوزخ) جاي دهد. [3] .

امام (ع) پس از اعلام اين فرمان عمومي، مصداق آن را نيز تعيين كرد و با افشاي خصلت ها و عـمـلكـرد يـزيـد، اعلام داشت كه حكومت اموي به رهبري يزيد نه تنها از شايستگي لازم برخوردار نيست، بلكه چنين حاكمي بايد سرنگون شود.

پـس از مرگ معاويه، يزيد طي نامه اي از وليد بن عتبه ـ والي مدينه ـ خواست كه براي خـلافـتـش از امـام حـسـيـن (ع) بيعت بگيرد و اگر امتناع كرد گردنش را بزند! وقتي وليد درخواست بيعت را با امام در ميان نهاد، امام در پاسخ او فرمود:

مـا خـانـدان نـبـوتـيـم و مركز رسالت و آمد و شد فرشتگان به خداوند به وسيله ما (كار آفـريـنـش را) شـروع كـرده و بـه وسـيـله ما نيز پايان مي دهد ولي يزيد فردي فاسق، شـرابـخـوار و قـاتـل بـي گـناهان است و به طور آشكار گناه مي كند و شخصي مانند من هـرگـز بـا حـاكـمي چون يزيد بيعت نخواهد كرد، بايد منتظر باشيم ببينيم كدام يك از ما شايستگي بيعت و خلافت را دارد! [4] .

ايـن سـخنان امام ضمن تهديد والي مدينه و اربابش يزيد، در واقع بيان سياست فكري و عـمـلي امـام در بـرابر حكومت اموي است كه به طور مستقيم به يكي از سران آن اظهار شده كه به احتمال قوي به گوش يزيد نيز رسيده است.

امـام يـك روز پـس از اظـهـار سخنان فوق، حركت خود را از مدينه به سوي مكه آغاز كرد و حـتـي يـك روز هـم زيـر بار بيعت يزيد نرفت. حضرت آية الله خامنه اي در اين باره مي فرمايد:

پـس امـام حـسـيـن (ع) بـراي انـجـام يـك واجـب، قـيـام كـرد. ايـن واجـب در طول تاريخ، متوجه به يكايك مسلمان هاست. اين واجب عبارت است از اين كه هر وقت ديدند كه نظام جامعه اسلامي دچار يك فساد بنياني شده و بيم آن است كه به كلّي احكام اسلامي تغيير پيدا بكند، هر مسلماني بايد قيام كند. [5] .


پاورقي

[1] بحارالانوار، ج 44، ص 329.

[2] امانت داران عاشورا، مؤسسه فرهنگي قدر ولايت، ص 39.

[3] بحارالانوار، ج 44، ص 382.

[4] بحارالانوار، ج 44، ص 325.

[5] امانت داران عاشورا، ص 44.