بازگشت

عامل بيعت


يـكـي از عـوامـل كـه بـه اعـتـبـار زمـانـي، اوليـن عـامـل در شـكـل گـيـري قـيـام عـاشـورا است، عامل تقاضاي بيعت است. امام حسين (ع) در مدينه است. معاويه قبل از مردنش ـ مي خواهد جانشيني يزيد را براي خود مسلّم كند ـ به مدينه مي آيد و مـي خـواهـد از امـام حـسين (ع) بيعت بگيرد، ولي موفق نمي شود. بعد از اين كه معاويه در نـيـمـه ماه رجب سال 60 ه‍. مي ميرد، يزيد به حاكم مدينه كه از بني اميه بود نامه اي مي نويسد و طي آن خبر مرگ معاويه را اعلام مي كند و مي گويد: از مردم مدينه براي من بيعت بـگير. در نامه اي خصوصي نيز به حاكم مدينه دستور مي دهد: حسين بن علي را بخواه و از او بيعت بگير و اگر بيعت نكرد سرش را براي من بفرست!

در ايـن جـا آنـهـا از امـام حـسـيـن (ع) بـيـعـت مـي خـواهـنـد و عـكـس العـمـل امـام (ع) مـنـفـي اسـت، ايـن عـامـل از سنخ تقواست، از سنخ تقاضاهايي است كه هر انـساني در جامعه خودش به شكل هاي مختلف با آن روبرو مي شود: به صورت شهوت، مـقـام، تـرس و ارعـاب و...؛ كـه انـسـان بـايـد در مـقـابـل آنـهـا بـگـويـد نـه، يعني تقوا. آنها مي گويند: بيعت! امام حسين مي گويد: نه! تهديد مي كنند، مي گويد: حاضرم كشته شوم و حاضر نيستم بيعت كنم.

بيعت با يزيد دو مفسده بزرگ را براي جهان اسلام و براي انسانيّت در پي داشت: