بازگشت

رنگ باختن معنويات


از عـوامـل مـهـم زمـينه ساز حادثه عاشورا، كم رنگ شدن معنويات در جامعه آن روز مسلمانان بود. مقام معظم رهبري (مد ظله العالي) در اين زمينه مي فرمايد:

دو عـامـل از عـوامل اصلي اين گمراهي و انحراف عمومي است: يكي دور شدن از ذكر خدا كه مـظـهـر آن صـلات و نـمـاز است؛ يعني فراموش كردن خدا و معنويت از زندگي و فراموش كـردن خـدا و جـدا كـردن حـسـاب مـعـنويت از زندگي و فراموش كردن توجه و ذكر و دعا و تـوسـل و طـلب تـوفـيق از خداي متعال و توكل بر خدا و كنار گذاشتن محاسبات خدايي از زنـدگـي. و عـامـل دوّم «اِتـّبـعـُوا الشَّهـَوات» اسـت؛ يـعـنـي دنـبـال شـهـوتـراني و هوسراني ها و در يك جمله دنياطلبي ها رفتن و جمع آوري ثروت و مـال بـودن و التـذاذ و بـه دام شـهـوات دنـيـا افـتـادن و اصل دانستن اينها و فراموش كردن آرمان ها. اين درد اساسي و بزرگ ماست، ما هم ممكن است به اين درد دچار شويم. [1] .

متأسفانه پس از پيامبر گرامي اسلام (ص) با انحراف سياسي و فرهنگي كه در جامعه اسـلامـي بـه وجـود آمد، به تدريج معنويت رنگ باخت. دوباره پاسداران ارزش هاي جاهلي بـه احـيـاي آن پـرداخـتـنـد و ارزش هـاي الهـي جـاي خود را به ارزش هاي مادّي داد. در زمان پيامبر مردم در جهاد و ايثار از يكديگر سبقت مي گرفتند. اما بعد از آن حضرت، به سوي دنـيـا و متاع ناچيز آن روي آوردند. تا ديروز، خواصّ «امير بر دنيا» بودند و دنيا را به هـيچ مي انگاشتند، اما بعد از حضرت «اسير دنيا» شدند و جلوه هاي دنيا برايشان همچون بـت شـد و ايـن درد بـي درمـانـي بـود كـه تـا دوره حـكـومـت عدل علي (ع) ادامه يافت.

مشكل اساسي حكومت آن حضرت همين دنياپرستان بودند و بر همين اساس، بيشترين عنصر مـوعـظـه در نـهـج البـلاغه «تحقير دنيا و تشويق مردم به اعراض از آن» است؛ ولي آن چـنـان دنـيـا مـعـشـوق و مـعـبـودشـان شـده بـود كـه آن هـمـه مـواعـظ از دل برآمده بر دل سنگشان ننشست و به تعبير زيباي مقام معظم رهبري:

غمگينانه بايد گفت كه حتي عدل علوي و زهد علوي هم نتوانست موج مخرّب دنياطلبي را در آن دوران مهار كند و در نهايت شد آنچه شد.

زمـيـنه ساز اين انحراف بزرگ، انحراف سياسي بود كه بعد از پيامبر(ص) در ميان امت اسـلام جـان گـرفـت. بـي تـرديد اگر سايه عدل و زهد علوي از همان آغاز بعد از رحلت پـيـامـبـر بر سر مردم گسترده مي شد، همان جوّ ايمان و ايثار و فداكاري ادامه مي يافت؛ زيرا حاكميت نقش ‍ مهم و مؤثري در تعالي يا سقوط جامعه دارد. در سخني از امام علي (ع) رسيده است:

اَلنّاسُ بِاُمَرائِهِمْ اَشْبَهُ مِنْهُمْ بِابآئِهِمْ [2] .

مردم به حاكمانشان شبيه ترند تا به پدرانشان.

اين سخن نقش مهم و كليدي حكومت و حاكميت را در تربيت مردم بيان مي كند. بعد از انحراف سياسي، دومين عامل زمينه ساز دوري از معنويت، موج گسترده فتوحات دوره خلفا بود. اين فتوحات گرچه بر جغرافياي كشور اسلامي افزود، ولي به سرعت جامعه اسلامي را به سوي مادي گرايي و دنياپرستي سوق داد.

افزون بر اين دو عامل، عامل سومي هم در رنگ باختن معنويت و گرم شدن تنور دنياگرايي نـقـش ‍ داشـت و آن بـذل و بـخـشـش هـاي فـراوان عـثـمـان از بـيـت المـال بـود. ايـن گـونـه بـخـشـش هـا حـريصان را حريص تر كرده و تمام معنويت را تحت الشـعـاع قـرار مـي داد. بـنـابراين روي آوردن به متاع دنيا تأثير فراواني در كم رنگ شدن معنويت جامعه داشت. اين حقيقت را قرآن كريم چنين تبيين مي كند:

فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضاعُوا الصَّلوةَ وَاتَّبَعُوا الشَّهَواتِ فَسَوْفَ يَلْقَوْنَ غَيًّامريم: 59

پـس بـعـد از آنـها (پيامبران)، فرزندان ناشايسته اي روي كار آمدند كه نماز را ضايع كردند و پيروي از شهوات نمودند و به زودي مجازات گمراهي خود را خواهند ديد.

مـقـصـود از اضـاعـه نـمـاز در ايـن جـا، فـاصـله گرفتن از معنويات است، چرا كه نماز در بـسـيـاري از آيـات قـرآن، سـمـبـل هـمـه مـعـنـويـات اسـت. چنان كه مرحوم علامه طباطبايي ذيل آيه 37 سوره نور مي گويد:

اقامه نماز سمبل عمل كردن به همه وظايف بندگي است. [3] .

مقصود از پيروي از شهوات، غوطه ور شدن در خواسته هاي نامشروع و حيواني است.

در روايتي رهروي شهوات چنين تفسير شده است:

مَنْ بَنَي الشَّديدَ وَ رَكِبَ الْمَنْظُورَ وَ لَبِسَ الْمَشْهُورَ [4] .

كـسـي كـه خـانـه مـجـلل بـنـا كند و مركب هاي چشم پر كن سوار شود و لباس هاي شهرت بپوشد.

آري! آن گاه كه معنويت و ارزش هاي الهي رنگ ببازد، خانه هاي آن چناني، مركب طاغوتي و لباس شهرت كه مايه انگشت نما شدن است ارزش تلقي مي شوند. جالب اين جاست كه در روايـتـي پـيـامـبـر اكـرم بـه صـراحت همين وضعيت را براي امت اسلام پيش بيني كرده و فرموده است:

بـعـد از شـصـت سـال افـرادي روي كـار مـي آيند كه نماز را ضايع مي كنند و در شهوات غـوطـه ور مـي شـونـد و بـه زودي نـتيجه گمراهي خود را خواهند ديد و بعد از آنها گروه ديـگـري روي كـار مـي آيـنـد كه قرآن را با آب و تاب مي خوانند، ولي از شانه هاي آنها بـالا نـمـي رود (چـون نـه از روي اخـلاص اسـت و نـه بـراي تدبر و انديشه و نه براي عـمـل، بـلكـه از روي ريـا و تـظـاهـر اسـت و يـا قـنـاعـت كـردن بـه الفـاظ و بـه هـمـيـن دليل اعمال آنها به مقام قرب خدا بالا نمي رود). [5] .

اگـر مـبـداء شصت سال ذكر شده در اين حديث را هجرت پيامبر(ص) بگيريم، درست منطبق بـر زمـاني مي شود كه «يزيد» بر اريكه قدرت نشست و سالار شهيدان امام حسين (ع) و يارانش شربت شهادت نوشيدند. منظور از گروه هاي پس از او نيز بني اميه و بني عباس است كه از اسلام به نامي و از قرآن به الفاظي قناعت كرده بودند.

بـيـشـترين افول معنويت در دوره حاكميت يزيد بود؛ چرا كه در رأس حكومت گسترده اسلام شـخـصـي قـرار گـرفـته بود كه جز به شكم و شهوت به چيز ديگري نمي انديشيد و بـي ديـني و هرزگي او ضرب المثل بود. امت اسلامي نيز آن بهاي شايسته و لازم را به معنويت نداد. پيامد اين انحطاط هم شهادت بزرگ انسان برگزيده خداوند، امام حسين (ع) و ياران فداكارش بود.


پاورقي

[1] بيانات مقام معظم رهبري، 20 / 3 / 75.

[2] بحارالانوار، ج 78، ص 46.

[3] تفسير الميزان، ج 15، ص 138.

[4] تفسير صافي، ج 3، ص 287.

[5] تفسير الميزان، ج 14، ص 84.