بازگشت

انتخاب آگاهانه ي شهداي كربلا


هر چه روز عاشورا سيدالشهداء سلام الله عليه به شهادت نزديكتر مي شد افروخته تر مي شد و جوانان او مسابقه مي كردند براي اينكه شهيد بشوند، همه هم مي دانستند كه بعد از چند ساعت ديگر شهيدند. مسابقه مي كردند آنها، براي اينكه آنها مي فهميدند كجا مي روند، آنها [1] مي فهميدند براي چه آمدند، آگاه بودند كه ما آمديم اداي وظيفه ي خدايي را بكنيم، آمديم اسلام را حفظ بكنيم [2] .

مي بينيد كه در بعض روايات هست كه حسين بن علي سلام الله عليه هر چه به ظهر عاشورا نزديكتر مي شد افروخته روتر مي شد، رويش


افروخته تر مي شد [3] .

براي اينكه مي ديد كه جهاد در راه خداست و براي خداست و چون جهاد براي خداست، عزيزاني كه از دست مي دهد از دست نداده است، اينها ذخايري هستند براي عالم بقا. [4] .

در خبر شهادت حضرت سيدالشهداء - عليه السلام - وارد است كه حضرت رسول - صلي الله عليه و آله و سلم - را در خواب ديد. حضرت فرمود به آن مظلوم كه از براي تو درجه اي است در بهشت. نمي رسي به آن مگر به شهادت [5] [6] .


حضرت علي بن الحسين سلام الله عليه در آن بحبوحه كذايي كه بود راجع به اينكه همه اصلا مقدر است كه بايد كشته بشويد، اينطور نقل مي كنند اهل منبر كه عرض كرد به امام عليه السلام كه «اولسنا علي الحق» ما بحق نيستيم؟ فرمود چرا، گفت پس چرا بترسيم از مردن «فاذا لا نبالي بالموت» وقتي ما بحقيم. [7] [8] .

سيدالشهداء در همان ظهر عاشورا كه جنگ بود و آن جنگ بزرگ بود و همه در معرض خطر بودند وقتي يكي از اصحاب گفت كه ظهر شده است فرمود كه ياد من آورديد نماز را و خدا تو را از نمازگزاران حساب كند و ايستاد در همان جا نماز خواند. نگفت كه ما مي خواهيم جنگ بكنيم، خير، جنگ را براي نماز كردند [9] .


رضاي خدا را در نظر داشته باشيد و خودتان را بنده خدا بدانيد كه هر طور پيش بياورد آنطور را راضي هستيد، همانطوري كه بندگان خالص خدا، اولياي معظم خدا اينطور بودند هر چه براي سيدالشهداء (به حسب روايت) نزديك مي شد ظهر عاشورا و جوان هايش يكي يكي از بين مي رفتند صورتش افروخته تر مي شد براي اينكه مي ديد رو به مقصد دارد مي رود [10] .

جوانان رزمنده و شجاع ارتش و سپاه و ساير قواي مسلح پيروان شهيد جاويدي هستند كه تاريخ مي گويد هر يك از جوانان و ياران او كه به شهادت مي رسيدند رخسار مباركش افروخته تر و آثار شجاعت و تصميم در او بارزتر مي گرديد. [11] .



پاورقي

[1] اللهوف علي قتل الطفوف، ص 112.

[2] (بيانات امام در جمع روحانيون تهران - 10 / 4 / 60)، صحيفه نور، ج 15، ص 55.

[3] قال علي بن الحسين (ع) و لما اشتد الأمر بالحسين بن علي بن ابي طالب نظر اليه من کان معه فاذا هو بخلافهم لانهم کلما اشتد الامر تغيرت ألوانهم و ارتعدت فرائصهم و وجلت قلوبهم و کان الحسين (عليه‏السلام) و بعض من معه من خصائصه تشرق ألوانهم و تهدي جوارحهم و تسکن نفوسهم.

حضرت سجاد (ع) فرمود: چون کار بر حسين بن علي بن ابي طالب دشوار شد، همراهانش به او نگريستند و ناگاه دريافتند که او بر حالي ديگر است. زيرا هر چه کار دشوارتر مي‏شد رنگ آنان دگرگون مي‏گشت و اندامشان مي‏لرزيد و ترس دلهاشان را فرا مي‏گرفت. در حالي که روي حسين (عليه‏السلام) و برخي نزديکانش مي‏درخشيد و اندامشان آرام مي‏گشت و دلهاشان قرار مي‏گرفت.

بحار الانوار: ج 44، ص 297.

معاني الاخبار: ص 288/ باب معني موت.

[4] (بيانات امام در جمع گروهي از کارگران سراسر کشور، معلمان و مربيان پرورشي و اعضاي ستاد برگداشت سالگرد شهادت استاد مرتضي مطهري - 4 / 2 / 62)، صحيفه نور، ج 17، ص 239.

[5] ... فجاءه النبي و هو في منامه فأخذ الحسين و ضمه الي صدره و جعل يقبل بين عينيه و يقول:

بأبي أنت کأني أراک مرملا بدمک بين عصابة من هذه الامة يرجون شفاعتي مالهم عندالله من خلاق. يا بني انک قادم علي أبيک و امک و أخيک و هم مشتاقون اليک و ان في الجنة درجات لا تنالها الا بالشهادة.

...پس پيامبر نزد وي آمد - و او در خواب بود - حسين را گرفت و بر سينه خود نهاد و ميان دو چشم او بوسه داد و فرمود: پدرم فداي تو باد. چنان است که مي‏بينم گروهي از اين امت که به شفاعت من اميد بسته‏اند در خونت بغلطانند. گروهي که نزد خدا بهره‏اي از شفاعت ندارند. فرزندم تو بر پدر و مادر و برادرت وارد گردي در حالي که آنها مشتاق‏اند به ديدار تو. به تحقيق تو را در بهشت درجاتي است که بدان نرسي مگر به شهادت. (امام اين رويا را هنگام خروج از مدينه در کنار قبر پيامبر مشاهده فرموده بود.)

بحار: ج 44،ص 313/باب 37.

[6] چهل حديث، ص 210.

[7] تاريخ طبري: ج 4،ص 308.

[8] (بيانات امام در جمع اعضاي ستاد مرکزي جهاد سازندگي و نماينده امام در اين نهاد - 12 / 6 / 58)، صحيفه نور، ج 9، ص 24.

[9] ابوثمامه صائدي چون ديد اصحاب امام حسين (ع) يکي پس از ديگري به شهادت مي‏رسند به ايشان گفت: اي ابا عبدالله، جانم بفدايت، مي‏بينم که اينان به شما نزديک شده‏اند و به خداوند سوگند نه، کشته نخواهي شد مگر آنکه پيش از تو کشته شوم (انشاء الله). و دوست دارم در حالي پروردگارم را ببينم که اين نمازي را که هنگامش رسيده است خوانده باشم. راوي مي‏گويد: پس حسين (ع) سربلند نمود و فرمود ذکرت الصلاة جعلک الله من الصلين الذاکرين. نعم هذا اول وقتيها. ثم قال: سلوهم أن يکفوا عنا حتي نصلي.

(نماز را به يادآوردي؛ خداوند تو را از جمله نماز گزاران ذاکر قرار دهد. آري اين اول وقت نماز است. سپس فرمود: از آن لشکريان بخواهيد دست نگه دارند تا نماز بخوانيم.)

تاريخ طبري،ج 4، ص 334.

[10] (بيانات امام در ديدار با رئيس و نمايندگان دوره هاي اول و دوم - مجلس شوراي اسلامي - 9 / 3 / 63)، صحيفه نور، ج 19، ص 13.

[11] (پيام امام به مناسبت شهادت جمعي از فرماندهان نظامي در سانحه هوايي - 8 / 7 / 60)، صحيفه نور، ج 15، ص 171.