بازگشت

واژه ي انقلاب و مراحل كاربرد آن


واژه ي «انقلاب»، واژه اي است بسيار بزرگ و بسيار ژرف و بسيار گسترده، و پربار و پرمسئوليت... اين واژه در نوشته هاي اينجانب بسيار بكار رفته است. بايد اعتراف داشت كه اين واژه


دو گونه اطلاق دارد، يا به تعبير درست تر، اطلاقي دو مرحله اي دارد:

مرحله ي نخست: اطلاق مجازي و تسامحي.

مرحله ي دوم: اطلاق حقيقي و جدي.

اطلاق نخست مربوط است به آغاز پيروزي. و اطلاق دوم مربوط است به سازندگيها و عملكردهاي انقلابي پس از پيروزي، كه بايد در سه مظهر عمده تجلي كند:

1- تحكيم مباني دين خدا (در يك انقلاب ديني).

2- اعاده ي كرامت انساني.

3- ايجاد عدالت اجتماعي و اقتصادي.

يا به تعبيري ديگر: «انقلاب تغيير روابط و مناسبات ظالمانه است به روابط و مناسبات عادلانه»؛ اين امر بايد تحقق پيدا كند.

بنابراين، اطلاق كلمه ي «انقلاب» بر يك حركت در مراحل نخستين مجازي است، و به تعبير ما طلبه ها، «به اعتبار ما يؤول اليه» است، يعني به اعتبار نتايج بعدي و تحقق يافتن اهداف انقلاب، و پديدار گشتن آرمان قشرهاي وسيع مردم يك جامعه، از شركت در انقلاب.

و واضح است كه هيچ نويسنده اي نمي تواند چيزي را بر واقعيت تحميل كند. بناراين، من نيز تابع واقعياتم، و اينهمه تأكيد كه بر توجه به واقعيات و ترك غفلت و مسامحه درباره ي آنها دارم، از


همينجاست... مسامحه درباره ي «واقعيتهاي جامعه و مردم و زندگي»، در سطح حاكميت، خلاف تكليف نيز هست، پس نبايد غافل بود، و نبايد مسامحه روا داشت...

و اين دفاعي بود، از «عاشورا»...