بازگشت

تكليف شرعي درباره ي اظهار حقايق ديني


من اين تعاليم و حقايق را، تعاليم و حقايق دين جاويد خدا را - اگر چه به اختصار و اشاره - گاه گاه، بر اساس تكليف شرعي، مي نويسم و يادآوري مي كنم، تا ارزشهاي اسلامي مصون ماند، و جوانان انقلابي و غيور و ديگر آگاهان و عدالتخواهان از دين حق سرخورده نشوند، يعني گوهر اصلي زندگي را كه «ايمان» است از دست ندهند، و عمل به تكاليف ديني را بر زمين ننهند، و به ياد داشته باشند كه در اسلام مبارزه با بي عدالتي و ظلم كبير (ظلم اقتصادي)، اصلي اساسي است. من به جريانها و اشخاص كاري ندارم. و دفاع از ارزشهاي قطعي و نجاتبخش و سعادت آفرين دين خدا را، و ياد كرد اين تعاليم والا را، تكليف خود مي دانم. و نبايد فراموش كنيم كه تا هنگامي كه جامعه به وضعيت مطلوب اسلامي، يعني جامعه ي منهاي فقر نرسيده است، ما نسبت به همه ي محرومان و مستمندان مسئوليت داريم، و بايد براي رها ساختن همه ي آنان از چنگال فقر و محروميت اقدام كنيم، بلكه بايد گفت اين مسئوليت درباره ي مطلق بينوايان جهان و مستمندان عالم وجود دارد. مسلمانان درباره ي هر انسان محرومي در هر جا هست بايد


حساس باشد و خود را مسئول بداند، و تا آنجا كه مي تواند براي رسيدگي به محرومان و مستمندان و ضعيفان و مستضعفان و نجات آنان كمك كند، چون همه بندگان خدايند - اگر چه خود جاهل باشند يا غافل يا منكر - و همه به تعبير امام علي «ع» يا برادران ديني مايند يا برابران نوعي و انساني ما. [1] .

و ما خود را به اسلام منسوب مي دانيم، و به علي و آل علي «ع» عشق مي ورزيم، و اينهمه از امام حسين «ع» دم مي زنيم، و براي سوگواري او اينهمه مجالس برپا مي كنيم، و در اين سوگ بزرگ، و غم انساني سترگ، سوگوار هستيم، آيا در اين مجالس و منابر، و در ضمن اين مدايح و مراثي، تعاليم قرآني امام حسين «ع» را نيز مطرح مي كنيم؟ و مسائل انساني را از ديدگاه آن امام شهيد شرح مي دهيم؟


آيا فلسفه ي انساني عاشوراي حسيني را بازگو مي گوييم؟

آيا مي گوييم كه دو شيعه ي مكتب آشناي بزرگ، حبيب بن مظاهر اسدي و سليمان بن صردخزاعي، در نامه اي كه به اتفاق دوستان خود به حضرت امام حسين «ع» نوشتند، از جمله نوشتند كه بيا تا در ركاب تو با سرمايه داراني كه اموال جامعه در نزد آنان تراكم يافته است مبارزه كنيم؟ [2] .

آيا مي خوانيم كه امام حسين «ع» در روز عاشورا، در خطبه ي معروف خود، سخن از عدل گفت، و فلسفه ي مبارزه و شهادت را بر محور عدل قرار داد؟

آيا براي مردم اينگونه تعاليم فردساز جامعه پرداز نيز گفته مي شود؛ تا مردم در آنها تأمل كنند، و تأسي بجويند، و بواقع حسيني و عاشورايي شوند: [3] .

وجد علي ظهر الحسين بن علي «ع» - يوم الطف - أثر، فسألوا زين العابدين «ع» عن ذلك. فقال: «هذا مما كان ينقل الجراب علي ظهره، الي منازل الأرامل و اليتامي و المساكين». [4] .


در واقعه ي عاشورا، زخمي كهنه بر پشت امام حسين «ع» ديدند. از امام زين العابدين پرسيدند كه اين چيست؟ فرمود: «اين زخم، جاي انباني است كه بر پشت خود حمل مي كرد، و به در خانه ي بيوه زنان و يتيمان و مستمندان مي برد».

يا اين تعليم:

امام چهارم علي بن الحسين زين العابدين «ع»، شبهاي تاريك از خانه بيرون مي آمد، و انباني كه در آن كيسه هاي پول بود بر پشت داشت، و چه بسا خوراك و هيزم نيز حمل مي كرد. و مي آمد و خانه به خانه در مي زد، و هر كس در را مي گشود چيزي به او مي داد. و صورت خود را مي پوشانيد تا مستمندان او را نشناسند. و چون درگذشت، دانستند كه او علي بن الحسين «ع» بوده است. و چون او را غسل مي دادند ديدند پشت او مانند زانوي شتر پينه بسته است، از انبانهايي كه بر پشت خود به در خانه ي تهيدستان و مستمندان برده بود. آن امام بزرگوار به صد خانوار از بينوايان مدينه هزينه مي رسانيد. و هنگامي كه يتيمان و نابينايان و آسيب ديدگان و زمينگيران و بيچارگان به خانه ي او مي آمدند و غذاي او را مي خوردند، بسيار شاد مي گشت، و خود به آنان غذا مي داد. و هر كدام خانواده داشتند، براي آنان نيز غذا مي فرستاد. [5] .

يا اين تعليم:


هر گاه امام ابوالحسن علي بن موسي الرضا «ع» مي خواست غذا تناول كند، نخست يك سيني مي آوردند و نزديك سفره مي گذاشتند. آن امام با دست مبارك خود از بهترين غذاهايي كه سر سفره بود مقداري برمي داشت و در آن سيني مي گذاشت، و مي فرمود تا براي مستمندان ببرند... [6] .

و آن امام به محرومان بسيار كمك مي كرد، در پنهاني، و بيشتر در دل شبهاي تاريك. [7] .

و از اينگونه تعاليم، زندگي عيني و سيره ي عملي پيشوايان دين، و برخي عالمان راستين، [8] نمونه هاي بسيار وجود دارد. و بدينسان مي نگريم كه امامان ما - با همه ي محدوديتي كه داشتند و قدرتها و امكانات از آنان سلب شده بود - به صورتهاي گوناگون به مسائل انساني مي رسيدند، و به كمك و مساعدت مستمندان مي شتافتند، و خود و به تن و دست خود به كار برمي خاستند، و انبان به دوش مي كشيدند و نياز نيازمندان را به آنان مي رساندند. و آيا كجا در رهبران جهان و پيشوايان تاريخ بشري چنين چيزي ديده


شده است؟ آري، امامان - كه بايد الگوهاي اعتقادي و رفتاري ما باشند - اينگونه براي «فقرزدايي» مي كوشيدند، و بندگان خدا را فراموش نمي كردند، و آنان را از سقوط اعتقادي و عملي مصون مي داشتند. و اينهمه بايد براي ما دستورالعمل باشد. و به هنگام در - دست بودن قدرت، بايد براي اين منظور بزرگ و حياتي، با برنامه ريزيهاي بسيار وسيع و عميق و اصولي و مفيد، وارد ميدان تكليف شد، و به انجام دادن اين تكاليف قيام كرد، و واقعيات دين خدا را به كار بست، و جاذبه هاي اسلام را نشان داد. و جز اين راهي نيست.

من اين بخش از سخن را با ذكر دو مطلب به پايان مي برم:

مطلبي از حضرت امام محمد باقر «ع»، درباره ي «معيار ولايت داشتن» و از ولايت دم زدن؛ و مطلبي از حضرت امام جعفر صادق «ع»، درباره ي انسانيت ديني و موازين برادري ايماني، و «معيار مكتبي بودن».


پاورقي

[1] در اينجا بايد بتأکيد ياد کنم که از نظر اسلام و تکاليف اسلامي، در موضوع مهم «لزوم رسيدگي به وضع انسانها»، هيچ تفاوتي وجود ندارد، و هيچ عاملي نمي‏تواند مسئله‏ي فقر را توجيه کند، و تحمل فقر را براي انسانهايي موجه سازد، و رسيدگي به آنان را نالازم شمارد. عوامل و «شرايط فيزيکي محيط زيست و جبر تکوين»، و «شرايط اجتماعي، اقتصادي و سياسي»، هيچکدام ترک مبارزه با فقر را جايز نمي‏سازد.

در اسلام، انسان ملاک است و رشد انسان. بنابراين انسانها در هر جا و هر شرايط که زندگي کنند بايد مقتضيات رشد آنان فراهم باشد و موانع رشدشان نابود گردد. و با وجود نور اسلام نبايد انسانهايي در ظلمات فقر و جهل سرمايه عمر را از دست بدهند، و از برخورداري و بهره‏مندي از «رحمت عام محمدي» (هدايت يافتن به «ايمان صحيح» و «عمل صالح») محروم مانند. اسلام اين است و وظيفه‏ي اسلامي اين.

[2] «بحار» ج 44، ص 333، نيز «الحياة» ج 6، ص 266 به بعد ديده شود.

[3] درباره‏ي مجالس حسيني و محتواي آنها سخناني در پيش گذشت.

[4] «بحار» ج 44، ص 191 - 190؛ نقل از کتاب بسيار پر ارج «مناقب آل أبي‏طالب»، تأليف عالم و محدث بزرگوار، در سده‏ي ششم، ابن‏شهرآشوب مازندراني (م: 588 ق).

[5] «خصال» ج 2، ص 518 - 517.

[6] «بحار» ج 49، ص 97 و 91؛ نقل از کتاب «المحاسن» ابوجعفر برقي.

[7] همان کتاب.

[8] در اينجا دوست دارم به کتاب سودمند «سيماي فرزانگان» - تأليف فاضل گرانقدر، آقاي رضا مختاري - اشاره کنم، که در بخش دوازدهم، نمونه‏هايي از تعهد گرايي و تکليف شناسي برخي از عالمان اسلامي را، در اين باره، ارائه داده است. بجاست که همگان، بويژه طلاب جوان و دانشجويان، از خواندن اين کتاب مستند، و بهره‏وري از فوايد بسيار و نکته‏هاي سودمند آن غفلت نورزند - (قم، انتشارات دفتر تبليغات اسلامي، چاپ سوم، 1369).