بازگشت

اگر عدالت باشد فقر نيست


ما هم اكنون از بحث مفصل درباره ي محورهاي مورد اشاره مي گذريم، و به بحثي مختصر بسنده مي كنيم. اصل سخن ما در اين بخش از رساله اين است كه «اگر عدالت باشد فقر نيست». اين موضوع را مي خواهيم با دليل روشن كنيم، و بجز منطق عقل و تجربه، منطق شرع را عرضه بداريم.

در قرآن كريم آمده است: «ان الله يأمر بالعدل، [1] خداوند بطور قطع اجراي عدالت را واجب كرده است». و چون ما درباره ي فهم معارف و اصول و مسائل و مباني قرآني - به نص خود قرآن - مأموريم كه به معصوم (أهل الذكر) مراجعه كنيم، و مقصود قرآني را در احاديث و تعاليم آنان بجوييم، مراجعه كرديم و جستيم و به حديثهايي عجيب و تعليمهايي عظيم رسيديم. در اينجا نقل يكي از آن احاديث كه در «كافي» آمده است كافي است:

ان الناس يستغنون اذا عدل بينهم.... [2] .

- مردمان اگر عدالتي در ميان باشد، همه بي نياز خواهند گشت.

اين سخن امام جعفر صادق «ع» است. بهاي اين حديث را - به عنوان يك تعليم ارزشي زندگيساز - از عظمت و گرانسنگي،


نمي توان تعيين كرد. اين حديث بصراحت مي گويد، اگر عدالت باشد فقر نيست، و اگر فقر باشد عدالت نيست. جامعه ي سرمايه داري و تكاثر و تبعيض جامعه ي عدل نيست. و جامعه ي بدون عدل جامعه ي قرآني نيست. در جامعه به هر ميزان فقر و محروميت و فاصله هاي معيشتي و كمبود داشتن و حرمان ديدن وجود داشته باشد، به همان ميزان ظلم وجود دارد. حال اگر قرآن كريم اجراي عدالت را واجب مي داند و مفسر واقعي قرآن، تحقق عدالت را به حذف فقر و از ميان رفتن آن (استغناء الناس) تفسير مي كند، بخوبي روشن مي شود كه «جامعه ي اسلامي»، در اصل، «جامعه ي منهاي فقر» است. و سيماي اين جامعه - چه در شهرها و محله هاي مختلف و چه در روستاها و چادرنشينها - نبايد سيماي فقر و محروميت باشد. و فقر نبايد در آن جامعه حضور مستمر و رسمي و پذيرفته شده داشته باشد. [3] و نبايد در آن جامعه «وسائل بكف» به هم برسد، و گدايان دوره گرد در خيابانها و كوچه ها و اماكن گوناگون ديده شدند؛ [4] و فقر و فقير نامرئي به طريق اولي.


اين گدايان دوره گرد و سائلان بكف كه در معابر و اماكن ديده مي شوند، بخشي گداي حرفه اي اند و بي نيازند و درصدد اندوختن، بخشي عاجزند و مستمند، و گروهي مي توانند تربيت شوند و كار كنند و عضو فعال جامعه باشند. مسئوليت اسلامي در برابر آنان بسيار سنگين است بويژه نسبت به خرد سالان و كودكان و دختران آنان. اينان نيز بايد از حضور اسلام در جامعه بهره مند گردند، و از تعليم و تربيت و رسيدن به يك زندگي سالم محروم نباشند. وظيفه ي اسلامي مسئولان و عالمان و توانگران رسيدگي به همه ي آنان است. اين وظايف چگونه بر زمين مانده است، و داد اسلامخواهي ما گوش فلك را كر كرده است؟ عالمان مسلمان چگونه در اين باره ساكتند، چگونه؟ و اغنياي مسلمان چگونه خود را مسلمان مي دانند، چگونه؟!...

كساني هستند كه اداره ي زندگاني خود را نمي توانند بچرخانند، نه مال به قدر اعاشه ي يكسال دارند و نه قوه ي كسب و كار و صنعت دارند، اينها فقرا و مساكيني هستند كه به واسطه ي پيري يا نقصان اعضا از كار افتاده باشند. دولت بايد هر طور صلاح مي داند آنها را اداره كند، يا دارالعجزه تشكيل دهد، و يا «كوپن» بين آنها پخش كند، و از طرف وزارت اقتصاد خباز خانه هايي تشكيل شود، و آنها را بطور مناسب، آبرومندانه، از حيث خوراك و پوشاك اداره كند؛ و يا اينكه به خود آنها مخارج ساليانه بدهد كه خود را اداره كنند. و در اين جهت سادات و غير سادات فرق ندارند. آري از بعضي جهات ديگر، قانون ميان اينها فرق گذاشته كه عمده ي آن


دو چيز است: يكي آنكه به سادات فقير عاجز [5] نبايد بيشتر از خرج يكسال بدهند. و اگر زياده به آنها داده شد، خود آنها موظفند كه به صندوق دولت برگردانند. لكن فقراء غير سادات را مي توان بيشتر از مخارج يكسال هم داد، بلكه مي توان آنها را غني كرد. و شايد اين سختگيري به «سادات» براي آن باشد كه اشكال تراشهاي فضول گمان نكنند قانون اسلام طرفداري از سادات را كرده. اكنون كساني كه از قانون هيچ اطلاع ندارند و كوركورانه مي گويند پيغمبر اسلام براي اولاد خود راه دخل و گدائي باز كرده، تقصير كيست؟ سادات يا غير سادات، اگر از خود چيزي داشته باشند و بتوانند خرج خود را درآورند، دولت بايد آنها را به كار وادارد، بطور اجبار، و از صندوق دولت به آنها نبايد چيزي بدهد. و اين قانون مقدس اگر عملي شود، تخم گدائي از كشور برچيده مي شود، نه آنكه گدائي راه مي افتد... [6] .

اين سخن امام خميني است در حدود 50 سال پيش، در دوره ي تسلط طاغوتها. و چنين توقعي براي رسيدگي به كار محرومان و زندگي آنان چندان زياد هم نيست، بلكه مي توان گفت اين كمترين اقدام لازم است در اين باره. و در صورتي كه در 50 سال پيش، از چنان حكومتهايي و از چنان كساني، چنين توقعي بوده


است كه به وضع زندگي عاجزان و ناتوانان و مستمندان به آن صورت منظم رسيدگي كنند (تا جايي كه بين آنها «كوپن» پخش كنند)، آيا اكنون حاكميت اسلامي و مسئولان آن و جامعه ي اسلامي در اين باره چه تكليفي دارند؟


پاورقي

[1] «سوره‏ي نحل» (16)، آيه‏ي 90.

[2] «کافي» ج 3، ص 568.

[3] درباره‏ي آثار ويرانگر و سقوط آفرين فقر - گر چه نيازي به گفتن ندارد - و مفاسد گوناگون و ضد دين و ضد انسانيت آن، و همچنين علتها و عاملهاي پديدآورنده‏ي فقر و محروميت در جامعه، رجوع کنيد به «الحياة»، باب 11، فصلهاي 30 تا 39 (ج 4، صفحات 278 تا 468)، و در آنجا آيات و احاديث اين موضوع نگراني بار را بنگريد.

نيز اهميت بحث درباره‏ي فقر و مطرح ساختن آن و آگاهي دادن به مردم درباره‏ي آن، درج 4، ص 306 ملاحظه شود.

[4] درباره‏ي «اقسام فقر» و احکام آنها، و اينکه «جامعه‏ي منهاي فقر» به چه معني است رجوع کنيد به «الحياة» ج 6، ص 279 به بعد.

[5] به قيد «فقير» بودن و «عاجز» بودن توجه شود.

[6] «کشف اسرار» ص 259 - 258.