بازگشت

دو نشانه ي جامعه ي اسلامي


دو نشانه ي مهم براي شناخت «جامعه ي اسلامي» وجود دارد، كه با آن دو نشانه مي توان «جامعه ي اسلامي» را شناخت و آن را از «جامعه ي غير اسلامي» جدا ساخت. اين دو نشانه، نماز است و عدالت. اگر جامعه اي در آن نماز خوانده نشود و مردم، اهل نماز نباشند، آن جامعه اسلامي نيست. البته منظور پيدا شدن شماري تارك نماز - كه در برابر نماز گزاران ناچيزند - نيست، بلكه مقصود عدم حضور نماز است در زندگي و اجتماع، به وجه عام، و عدم مسجد و جماعت، و فروافتادگان بانگ اذان...

همچنين است عدالت. اگر در جامعه اي عدالت نيز حضور نداشته باشد، و آثار عدالت در جامعه و شئون حياتي و اقتصادي و


معيشتي افراد و خانواده ها - در همه ي قشرها - ديده نشود، و در سياست و مديريت، و قانونگذاري و قضاوت، و برنامه ريزي و اجرا، و در برخوردها و برخورداريها، عدالت ملاك نباشد، و در مسكن و بهداشت، و تحصيل و كار، و سفر و استراحت، اصل عدالت اجرا نشود، و امكانات در اين زمينه ها در ميان عموم مردم تقسيم نگردد، و در راه صيرورت متعالي انساني، عدالت ميزان نباشد، و اصل اساسي عدالت در ذات برنامه ها و برنامه ريزيها حضور نداشته باشد، و مردم همه از شرايط و امكانات «تزكيه و تعليم» - كه هدف اصلي قرآن كريم است - برخوردار نباشند، و تبعيض و تفاوت بيداد كند... به يقين چنين جامعه اي اسلامي نيست. اگر در جامعه اي مردم بسياري براي رسيدن به اهداف قرآني توان نيابند، و از فشار نيازمندي و فراموش شدگي، همچنين زيادي ساعتهاي كار استثمار شدن، نتوانند به تعليم و تربيت - بلكه تكاليف - ديني خود بپردازند، آيا آن جامعه چگونه قرآني و اسلامي به شمار خواهد آمد؟

محققان آگاه و صاحب ديد و درك، بر شالوده ي شناخت تربيت (فردسازي) و سياست (جامعه پردازي) اسلامي، از محورهاي بسياري (شايد صد محور) به اين اصل كه ياد شد مي توانند رسيد، يعني اينكه عدالت ركن عمده ي جامعه ي اسلامي است. و روشن است كه هيچ چيز بدون ركن خود پديدار نخواهد گشت و تحقق نخواهد يافت.

امام محمد باقر «ع» مي فرمايد:


پيامبر «ص» (هنگامي كه خواست جامعه ي اسلامي را بنياد گذارد)، سنتهاي جاهليت را از ميان برد، و از آغاز، جامعه ي اسلامي را با عدالت بنياد گذارد (استقبل الناس بالعدل). [1] .

و امام علي بن ابيطالب «ع» مي فرمايد:

العدل رأس الايمان. [2] .

- سر ايمان اجراي عدالت است.

از اين تعليم بزرگ آنچه بفهميم مي فهميم. اگر ايمان (دين داشتن، عمل به دين) را به پيكري همانند كنيم، سر آن پيكر عدالت است. و آيا پيكر بي سر چه خواهد بود؟ ميته، مردار... و اگر جامعه اي ميته و مردار شد، يعني به حيات عدل زنده نبود، و با روح عدالت جان نيافت، ديگر از چه ارزشي سخن مي توان گفت؟ پس مي فهميم «ان الله يأمر بالعدل» را، و بفهميم «العدل رأس الايمان» را، و بفهميم «العدل حياة الأحكام» را.



پاورقي

[1] «التهذيب»، شيخ طوسي، ج 6، ص 154. از تعبير «استقبل الناس بالعدل» فهميده مي‏شود که سنتهاي جاهليت، سنتهايي ظالمانه، استثمارگرانه و سنتهاي پليد اشرافيت و «تکاثر» بوده است. اصولا پديده‏ي سرمايه‏داري و استثمار، واقعيتي است ارتجاعي و باقيمانده از ميراث جاهليت، اگر چه در قرن به اصطلاح تجدد و علم و تمدن باشد، جاهليت قرن بيستم.

[2] «غرر الحکم» ص 39.