بازگشت

كرامت انساني


يكي از موجبات عمده - بويژه از نظر رواني - كه باعث مي شود انقلابي پديد آيد، همان هتك كرامت انساني و تحقير افراد و شخصيتهاست. هنگامي كه در نظامي كرامت انساني هتك


گشت، و ارزشهاي اشخاص ناديده انگاشته شد، و كارگزاران يك نظام و مسئولان و قانونگذاران، كرامت انسانها و احترام افراد را در نظر نياوردند، و اشخاص به مناسبتها و در برخوردها و مراجعه ها تحقير شدند، و حكومت حكومتي بي ادب شناخته شد، و مسئولان و مأموران افرادي بي تربيت معرفي شدند، همواره اسباب رنجيدن و تحقير شدن مردم پديد مي آيد، و افراد حرمت از دست داده و مورد توهين قرار گرفته پيوسته مي رنجند و متنفر مي شوند، و از نظام مي برند و خشمگين مي گردند و دشمني در دل مي گيرند...

بنابراين، نبايد و نمي شود پذيرفت كه كرامت انساني و حرمت افراد - در هر حال و براي هر منظور - ناديده گرفته شود. هنگامي كه مردم به نام اسلام قيام مي كنند، از جمله، اين اميد را دارند كه بر حسب تعاليم اسلامي و در قلمرو حاكميت ارزشهاي ديني، كرامت و حرمت انسان در همه ي مراحل محفوظ بماند، و بر محفوظ ماندن آن تأكيد شود.

من در اينجا براي حفظ دين خدا، و پاسداري از اعتقادات مردم، بويژه نسل جوان، سه حديث نقل مي كنم، تا اصل دين و ارزشهاي ديني روشن گردد، و چگونگي نظر اولياي الهي دين اسلام به انسان و احترام انسان دانسته باشد؛ و مسئولان معتقد و متعهد به آنها عمل كنند:


حديث اول

امام علي بن ابيطالب «ع»:

واجعل لذوي الحاجات منك قسما، تفرغ لهم فيه شخصك، و تجلس لهم مجلسا عاما، فتتواضع فيه لله الذي خلقك، و تقعد عنهم جندك و أعوانك من أحراسك و شرطك، حتي يكلمك متكلمهم غير متتعتع، فاني سمعت رسول الله - صلي الله عليه و آله - يقول في غير موطن: «لن تقدس امة لايؤخذ للضعيف فيها حقه غير متتعتع».

ثم احتمل الخرق منهم و العي، و نح عنهم الضيق و الأنف، يبسط الله عليك بذلك أكناف رحمته، و يوجب لك ثواب طاعته. وأعط ما أعطيت هنيئا، و امنع في اجمال و اعذار. [1] .

- بخشي از وقت خويش را به اشخاص نيازمند و شاكي (و ستمديده) اختصاص ده، و دربست آماده ي رسيدگي به كار آنان شو، و در جايي عمومي (كه همه حتي ضعيفان و ناتوانان بتوانند مراجعه كنند) بنشين، و در اين مجلس، براي خشنودي خداي خود كه تو را آفريده است (و به اين مقام رسانده كه كار خلق به دست تو افتاده است)، در برابر مردم تواضع كن. و همه ي مأموران مسلح


و كارمندان دولتي و پاسداران خود را از مردم دور ساز (بطوري كه مزاحم احدي نباشند)، تا هر كس بتواند - بي هيج ترسي و پروايي - حرف دل خود را بزند؛ زيرا كه من بارها از پيامبر خدا «ص» شنيدم كه مي فرمود: «مردمي كه ضعيف در ميان آنان نتواند بي ترس و لرز حق خود را از قوي بگيرد، هيچ ارزشي نمي توانند داشت».

در ضمن، اگر از برخي درشتي ديدي، يا كسي (از آن شاكيان و ستمديدگان و گرفتاران) بخوبي سخن گفتن نمي دانست (و الفاظ مناسب يا روشن به كار نمي برد) تحمل كن (و به روي خود مياور). و (به هنگام گره گشايي از كار مردم) سر سوزني بدخلقي و تكبر نكن، تا خداوند درهاي رحمت خويش را به روي تو بگشايد، و پاداش طاعت تو ار به تو ارزاني دارد. و (چون خواستي چيزي به كسي بدهي) با خوشرويي و احترام ببخش و بده (تا براي او گوارا باشد)؛ و (اگر نشد يا مصلحت نبود كه خواسته ي كسي را برآورده سازي) با مهرباني و عذر خواهي رد كن.

حديث دوم

امام علي بن ابيطالب «ع»:

ولي أباالأسود الدؤلي القضاء ثم عزله. فقال له: «لم عزلتني و ما خنت و لا جنيت؟». فقال: «اني رأيت


كلامك يعلو كلام خصمك». [2] .

- علي «ع» ابوالأسود دئلي [3] را به قضاوت گماشت و سپس او را عزل كرد. ابوالأسود گفت: «چرا مرا عزل كردي، با اينكه نه خيانتي كردم نه جنايتي؟». امام فرمود: «ديدم (به هنگام سخن گفتن در دادگاه) صدايت را از صداي مراجعه كننده بلندتر مي كني».

شگفتا از اين احاديث و تعاليم!... و شگفترا از مسلماناني كه ماييم با اينهمه ادعا و شعار و فرياد؟... كجا در دادگاهها چنين رفتاري انساني مي شود؟ و كجا در بازجوييها بويي از اين تعاليم به مشام كسي مي رسد؟ عجبا از مظلوميت اين تعاليم! و دريغا از نسيان اين احاديث!...

حديث سوم

امام جعفر صادق «ع»:

ان فقيرا سأل الصادق «ع» فقال لعبده: «ما عندك؟» قال: «أربع مئه درهم». قال: «أعطه اياها» فأعطاه.


فأخذها و ولي شاكرا. فقال لعبده: «أرجعه». فقال: «يا سيدي! سألت فأعطيت، فماذا بعد العطاء؟» فقال له: «قال رسول الله - «ص» -: «خير الصدقة ما أبقت غني» و انا لم نغنك. فخذ هذا الخاتم، فقد أعطيت فيه عشرة آلاف درهم، فأذا احتجت فبعه بهذه القيمة». [4] .

- مردي مستمند از امام صادق «ع» درخواست چيزي كرد. امام به غلام خود گفت: «چي داريم؟». گفت: «چهارصد درهم». فرمود: «همه را به او بده». مرد مستمند گرفت و تشكر كرد و روانه گشت. امام صادق به غلام خود گفت: «او را باز گردان». مرد گفت: «آقاي من! چيزي خواستم و لطف كرديد، ديگر چكار داريد؟». امام گفت: «پيامبر خدا - «ص» - گفته است: بهترين بخشش آن است كه شخص را بي نياز سازد» و ما تو را (با آن مبلغ كه داديم) بي نياز نساختيم. اكنون اين انگشتري را كه ده هزار درهم مي ارزد [5] بگير، و آن را به همين قيمت بفروش و نياز خود را برطرف كن».


ملاحظه كنيد! اين است انسانيت ديني، و دين انساني. اين است ملاك برخورد با انسان و كرامت انساني در اسلام. اگر انساني نيازمند شد، في المجلس او را بي نياز سازيد تا دوباره مجبور به سؤال و درخواست نگردد، و بار ديگر شخصيت او خرد نشود، و در برابر كس ديگري كوچكي نكند. شخصيت انسان خرد شده به چكار مي آيد؟ پس نگذاريد انسانها - در هيچ شرايطي - خرد شوند. نگذاريد مستمند، مستمند بماند و از هر كس كمك بخواهد و در برابر هر كس خرد شود؛ اين است اسلام. حتي در تعاليم اسلامي رسيده است كه پيش از اينكه نيازمندان درخواست كنند نياز آنان را برآورده سازيد. و در احاديث زكات رسيده است كه آن قدر از زكات به مستمند بدهيد تا بي نياز شود (أغنه ان قدرت أن تغنيه). [6] پس اسلام بي نيازي همگان را مي خواهد نه فقر را. و عدالت نفي فقر است - چنانكه خواهد آمد. و اينگونه است ارج و كرامت انسان در اسلام، و در نزد اولياي اسلام.

احاديث اسلامي (از پيامبر اكرم «ص» و ائمه ي طاهرين «ع») در اين باره ها بسيار است (همچنين آيات و مضامين قرآني - و احاديث خود نيز بيانگر معاني و مقاصد قرآن كريم است)، با لحنهايي بسيار تند، تا جايي كه اغنيا را - در روند اقتصادي - سارق و دزدزاد و توشه و امكانات معيشتي فقيران و تهيدستان و كمبود داران شمرده اند، [7] و تا جايي كه حضرت حجت بن


الحسن المهدي «عج»، غرق شدن در مال و منال دنيوي و پايمال كردن ضعيفان و بينوايان را سبب دوري و مهجوري شيعه - حتي بزرگان شيعه - از ساحت قدس خويش خوانده است... [8] .



پاورقي

[1] «نهج‏البلاغه» ص 1021؛ «عبده» ج 3، ص 113 - 112.

[2] «مستدرک الوسائل» ج 3، ص 197 (چاپ سنگي).

[3] از عالمان و شاعران و اديبان بزرگ شيعه‏ي بصره بود. و معروف است که «علم نحو» را با راهنمايي امام علي بن ابيطالب «ع» و آموختن چند قاعده‏ي پايه، او وضع کرد. و مکتب نحو بصره به او منسوب است. وي در جنگ صفين نيز در رکاب اميرالمؤمنين «ع» شرکت داشت. به سال 69 هجري قمري در بصره درگذشت.

[4] «بحار» ج 47، ص 61.

[5] رفت و آمد با امام صادق «ع» در آن روزگاران بسيار مشکل بوده است (چنانکه در تواريخ ثبت شده است) و مراجعه کنندگان - در مواردي و شايد اغلب - تحت نظر بوده‏اند، و حمل مال (مثلا ده هزار درهم که در آن زمان باري محسوس بوده است) بويژه از نزد امام به بيرون خانه ايجاد مشکل مي‏کرده است؛ از اينرو آن امامان مظلوم براي کمک به مستمندان و جلوگيري از سقوط کمبودداران گاه از اشيايي بهادار و کم حجم استفاده مي‏کرده‏اند تا محذوري پيش نيايد؛ و گرنه بي‏نيازي آن بزرگواران از دنيا و زهد و بي‏توجهي آنان به متاع دنيا امري بوده است عادي و مسلم.

[6] «وسائل الشيعه» ج 6، ص 179.

[7] «مستدرک الوسائل» ج 2، ص 322 (چاپ سنگي).

[8] «غاية المرام»، ص 779.