بازگشت

تكاثر و اتراف


تكاثر، به معناي بسيار داشتن و بسيار خواستن است (به اصطلاح امروز: سرمايه داري)؛ و اتراف (بر وزن اسراف) به معناي برخورداري از نعمت و تنعم گرايي و مصرف زدگي و ريخت و پاش در مصرف نعمتها و وسايل و امكانات است (به اصطلاح امروز: زندگي اشرافي و توانگرانه). اين هر دو پديده ضد ارزشهاي قرآني و اسلامي است، چنانكه ضد ارزشهاي


انساني و اخلاقي نيز هست.

در احاديث رسيده است كه در زمان پيامبر «ص»، شخصي از مسلمانان اهل مدينه (انصار)، خانه اي ساخت با قبه اي افراشته؛ يعني قدري مجلل و اشرافي و متفاوت با خانه هاي ديگر، پيامبر اكرم «ص» همينكه آن ساختمان را ديد پرسيد از كيست. و چون صاحب آن بنا را معرفي كردند با او قطع رابطه كرد و سلام او را جواب نمي داد، تا آنكه صاحب خانه آن را خراب كرد و به صورت خانه هاي ديگر درآورد. سپس پيامبر «ص» به اصحاب فرمود: «هر ساختماني كه ساخته مي شود، وبال گردن صاحب خود است در روز قيامت، مگر آن اندازه كه مورد نياز باشد». [1] .

اكنون در اين تعليم الهي و برخورد والا بژرفي بنگريد كه چه سازندگيهايي گران ارج و چه آموزشهايي انساني و خدايي در آن وجود دارد:

1- مبارزه با خودنمايي و تفرعن و تمايز طلبي.

2- دعوت به فروتني و انسانيت و همساني با انسانهاي ديگر و ساير بندگان خدا.3- مبارزه با اسراف و ولخرجي و ميل پرستي در زندگي و


مسكن.

4- ايجاد زمينه براي رسيدن امكانات و مواد اوليه به ديگر نيازمندان و بي مسكنان.

5- تأكيد بر حضور همگوني انساني در زندگيها.

اسلام با اينكه تأكيد كرده است كه خانه هاتان را تميز نگاه داريد، و حتي زيبا و قشنگ درست كنيد و در عين سادگي تزيين نماييد، ليكن بشدت با اسراف و تجمل گرايي و تمايز طلبي درافتاده است، و آن چگونگي و بهره مندي را براي همه خواسته است. اكنون بنگريد كه انسانيت ديني تا چه اندازه ژرف است كه هيچ گونه خودبيني و خودنمايي و تكبر و تمايزي را نمي پذيرد، و به كسي اجازه نمي دهد كه خود و زندگي و خانواده ي خود را از ديگران - بصورتي - متمايز سازد، و موجب تحقير برخي يا ايجاد عقده ي روحي در برخي ديگر شود. تعاليم اسلامي اينهمه را از بن برمي كند. حال در اين تعاليم بنگريد و تأمل كنيد، و كساني را و زندگيهايي را - همه با ادعاي مسلماني، ادعايي كه گوش فلك را كر كرده است - در نظر آوريد، و از سويي ديگر به زندگي و خانه و لانه ي محرومين سري بزنيد، آنگاه ببينيد كه مظلوميت دين و تعاليم دين تا چه حد است، و تفاوت ره از كجاست تا به كجا؟

باري، پيامبران همواره با اين دو پديده ي شيطاني و ارتجاعي و طاغوتي، يعني سرمايه داري و اشراف منشي، مبارزه مي كردند، و اندكي تفاوت و تمايز در يك خانه و ساختمان را بر نمي تابيدند، و اينهمه را ضد ارزشهاي راستين انساني و الهي معرفي مي كردند، و


با موضعگيري سخت و بي گذشت، با اين پديده هاي ناروا روبرو مي شدند، مانند مبارزات حضرت موسي «ع» با قارون و اشراف فرعوني - كه در پيش اشاره كرديم - و مانند درگيريهاي وسيع پيامبر اكرم «ص» با سرمايه داران و اشراف قريش.

در اينجا، به منظور جلوگيري از فريب گستري سرمايه داران و مغلطه كاري مرتجعان، نقل سخني روشن و تند در اين باره از امام خميني - قده - (اگر چه سخنان ايشان بارها گفته شده و درج گشته است)، مناسب است:

پيغمبر خودمان كه تاريخش نزديك است - و همه ي آقايان لابد مي دانند - اين يك شخصي بود كه از همين توده ها و جمعيتها بود، و با همينها بود. از بدو بعثت تا آخر با قدرتمندان و باغداران و مكنت دارها و سرمايه دارها هميشه در جدال بود. [2] .

قرآن كريم، «تكاثر» را ضد ارزش معرفي كرده و با آن درافتاده است، و «اتراف» را سبب سرنگوني اجتماعات خوانده است. بايد اين آيات عظيم و اعجازانگيز و زندگيساز و سعادت آفرين را بدقت و با تأمل خواند، و تكليف را به دست آورد، و به مردم ابلاغ كرد. ظلم است كه در كتاب آسماني اين دستورها و هشدارها آمده باشد و ما توجه نكنيم، و جامعه را در فساد ويرانگر «تكاثر و اتراف» از سويي، و دوزخ نابود كننده «فقر و محروميت» از سويي ديگر بنگريم و خاموش باشيم، و رسائل و


منابر و كتابها و مقالات درباره ي اين مسائل بسيار مهم و حياتي و تعيين وظيفه ي شرعي در برابر سرمايه داران و اترافگرايان ساكت باشند.

امام علي بن ابيطالب «ع» بصراحت مي فرمايد:

... و ما أخذ الله علي العلماء أن لا يقاروا علي كظة ظالم و لا سغب مظلوم. [3] .

- عهد خدا با عالمان دين اين است كه در برابر پرخوري (اسراف و مصرف زدگي) ستمگران (اقتصادي) و گرسنگي (محروميت و كمبود داشتن) مظلومان آرام نداشته باشند، و با توانگران تباني و توافقي نكنند.

پس ما يا عالم نيستيم، آن عالم ديني كاملا مسئول (و دانستن شماري اصطلاح و داشتن مقداري محفوظات گولمان زده است)، يا متعهد نيستيم حتي نسبت به سخن صريح امام علي بن ابيطالب «ع».

باري، اين دو پديده ي ويرانگر كه بايد در حال عادي با آنها مبارزه شود، تكليف مبارزه با آنها در حال انقلاب روشن است. بايد اين دو پديده را براي هميشه محكوم كرد. و بايد از سرمايه داران مذهبي هيچ پروا نكرد. همچنين بايد زندگيهاي اشرافي و متمايز (كه مولد انواع فساد و عقده و تباهي و محروميت و انحراف است در جامعه) نيز محكوم گردد و طرد شود. و از ميان


برود، بويژه اگر - خداي ناخواسته - برخي از منسوبين به انقلاب يا روحانيين و منتسبين به دين به چنين زندگيهايي تمايل يابند و آن را خوش بدارند، و از فرصتها بهره گيري كنند. وظيفه ي اسلامي اين است كه اينها همه - با جديت و قاطعيت - از ميان برود؛ و جانب مستضعفين گرفته شود، تا آنان از روزگار سياهتري كه اكنون پيدا كرده اند نجات يابند.


پاورقي

[1] «مجمع البيان» ج 7، ص 198؛ «الحياة» ج 4، ص 213 - 212.

[2] «صحيفه‏ي نور» ج 5 ص 47.

[3] «نهج‏البلاغه» ص 52؛ «عبده» ج 1، ص 32.