بازگشت

دين براي چه


به عبارت ديگر، مي گويند اينكه مي گوييد مردم براي دين قيام كردند، بسيار خوب، مي پذيريم و تصديق مي كنيم، حال به ما بگوييد، دين براي چه قيام كرد و براي چه آمد؟ و براي انسان و زندگي چه خاصيتي مي تواند داشت؟ و از نظر سياست و مديريت و اقتصاد و معيشت و اخلاق و تربيت و قضاوت و عدالت و معاشرت و سلوك و برخورد، و برخورداري برخورداران و محروميت محرومان، بود و نبودش، چه فرقي مي كند و چه تفاوتي دارد؟ آيا براي انسان جامعه حاكم بودن يا نبودن دين چه فرقي دارد، و ثمره ي وجودي آن، در زندگي توده هاي وسيع، از كاخها تا كوخها، از مراكز شهرها تا دورترين نقطه ي حيات انساني در كوچ نشينها و روستاهاي دورافتاده چيست؟ و آيا دين براي چيست و براي چه هدفي آمده و تبليغ شده است؟

در پاسخ اين پرسش سنگين (كه به اندازه ي حجم «واقعيت» گران وزن است، و هر آن با هزاران زبان در متن لحظه ها تكرار مي شود، و با صداي استخوانهاي انسانهاي خرد شده و كرامت از دست داده و استثمار گشته، و از زبان يتيمان و محرومان، مستمندان و بينوايان، مستضعفان و تحقير شدگان همه جا طنين مي افكند)، هيچ سخني كوتاهتر و قاطع تر و گوياتر و درخشانتر از كلام قرآن كريم نداريم: «ليقوم الناس بالقسط، دين آمد تا مردمان بر سر عدل ايستند، و بر پايه ي عدل و داد زندگي كنند». و


روشن است كه همه چيز در سايه ي عدل جاي دارد و در سايه ي عدل به دست مي آيد. نماز نيز در جامعه ي عادل [1] خوانده خواهد شد و بر پا خواهد گشت. ما از مذهب خود نيز اطلاع درستي نداريم و ماهيت آن را درك نكرده ايم، و تصور مي كنيم مروج آنيم. شاعر شيعي قديم، محمد بن عبدالله حميري مي گويد:

و لا و الله لا تزكو صلاة،

بغير ولاية العدل الامام

- به خدا سوگند، نماز در غير حكومت عادل نماز نيست.

و اين تحليل - در نهايت - درست است. اين روح قرآن و لب اسلام «ثقلين» و مذهب اهل بيت «ع» است. و اين همان است كه پيشواي اين شاعر آگاه، امام علي بن ابيطالب «ع» مي گويد: «العدل حياة الاحكام». پس بايد بازگرديم به كتاب خدا و بگوييم: «ليقوم الناس بالقسط»، دين براي زندگي در سايه ي عدالت است. و بايد بازگرديم به هدايت ولي خدا علي «ع» و بگوييم: «العدل حياة الاحكام»، عمل كردن همه به احكام خدا تنها در سايه ي عدالت ميسر است. طفره رفتن هيچ چيز را تغيير نمي دهد، و سخنراني كردن منهاي اقدام نيز عمر گوينده و شنونده


را بر باد مي دهد.

پس فلسفه وجودي دين، حاكم ساختن اشخاص نيست، حاكم ساختن اهداف است. اشخاص وسيله ي تحقق بخشيدن به اهدافند، و ارزششان منحصر در همين است و بس.


پاورقي

[1] به معناي درست و فراگير «عدل» و «عادل». و عدل ذاتا فراگير است و اختصاص به کساني نمي‏تواند داشت. و چنانکه در احاديث رسيده است، عدالت آن است که فراگير باشد، و کسي از آن بي‏نصيب نماند. - «کافي» ج 3، ص 586.