بازگشت

چرا انقلاب


در يك حركت مردمي، كه توده هاي وسيع و معتقد در آن شركت دارند بلكه پديد آورنده ي آنند، آنهم در يك جامعه ي مذهبي، بيقين دين و اعتقادات ديني و تكاليف شرعي در آن حركت نقشي عمده دارند، بويژه اگر حركت مزبور به رهبري علماي دين پديد آمده و رهبري شده باشد، و در محيطي اتفاق افتد كه از يك سو مقدسات ديني مردم مورد هتك قرار گرفته باشد، و از سويي ديگر ظلم و جور و تبعيض و تفاوت و برخورداري و محروميت و تحقير كرامت انساني و تضعيف مباني اجتماعي شيوع يافته باشد. با شرايط و اوصافي كه ياد شد، مسلم است كه قيام مردم قيامي ديني خواهد بود، و مي توان گفت مردم براي دين قيام كردند، يا يك قيام ديني كردند، ليكن به چه منظوري و براي تعقيب چه هدفي؟


پاسخ اين پرسش نيز روشن است: براي اينكه دين بيايد و به نابسامانيها سامان دهد، و آنچه را هست و نمي بايد باشد برطرف سازد، و آنچه را نيست و بايد باشد پديد آورد، و ارزشهاي انقلابي را حاكم كند. پس معناي اين سخن كه «مردم براي دين قيام كردند» جز آنچه گفته شد نمي تواند باشد. دين يك مفهوم ذهني مجرد نيست، يك برنامه ي عيني و عملي و اقدامي و يك روش زندگي فردي و اجتماعي و تربيتي و اقتصادي و سياسي و دفاعي واقعي است.

پس مردم براي دين قيام كردند، يك لفظ است به جاي چندين معني، يعني مردم قيام كردند براي حاكميت يافتن ارزشهاي ديني، و سامانيابي سالم زندگي، و اعاده ي كرامت و حيثيت انساني، و تحقق يافتن قسط قرآني، تا دين از نو مورد احترام قرار گيرد، و ارزشهاي ديني ملاك كار نظام پديد آمده از طبقات محروم و كرامت تحقير شده ي انسان جامعه دوباره باز گردد. و خلاصه كلام، مردم براي دين قيام كردند يعني براي نجات خود به وسيله ي دين (چون مي دانستند كه دين براي نجات مردم آمده است)، براي ايجاد عدل. و عدل مايه ي زندگي و رهايي و آزادگي است (العدل حياة). [1] و اينهمه كه ياد شد بايد براي همه باشد نه براي جماعتهايي خاص.



پاورقي

[1] «غررالحکم» ص 15.