بازگشت

معيار


باري، امام خداشناسان، و مقتداي دينداران، و پيشواي انسان دوستان، به ما توصيه مي كند كه دين را فراگيريد، و حق و نشانه ي حق را بشناسيد، و اشخاص و رجال و مشاهير را ملاك قرار ندهيد، تا در پيشامدهاي روزگار، و طلوع و افول رجال، و موفقيت و عدم موفقيت اقدامگران، گوهر دين را نبازيد، و سرمايه ي عمل را تباه نسازيد...

ما بايد اين موضوع مهم را يادآوري كنيم كه اصل فلسفه ي


تشكيل حكومت در اسلام، به نص قرآن كريم، اجراي عدالت است. [1] چون هدف دين، تزكيه و تعليم بشر است، [2] يعني رشد در دو جنبه ي علم و عمل. پس بايد حكومت ديني زمينه ي اين رشد را براي همه ي افراد فراهم سازد، يعني مقتضيات رشد را پديد آورد و موانع رشد را از ميان ببرد. و اين جز با اجراي قسط و عدل ميسر و كسب قدرت نيز از نظر دين هنگامي صحيح است كه به منظور تشكيل چنين نظامي باشد، نظام عادل. و يكي از روشنترين امور اين است كه در حكومت اسلامي، قدرت وسيله است نه هدف. و ما مي توانيم همين دو اصل را بهترين معيار قرار دهيم براي شناخت مسائل،

يعني اينكه هدف حكومت در اسلام اجراي عدالت است، و اينكه قدرت وسيله است نه هدف.

خداوند عدالت را واجب كرده است. [3] .

عدالت را شمشير خود قرار بده (و هر كاري را با عدالت انجام ده). [4] .

ارزش اين مقام (خلافت - حكومت اسلامي) در اين


است كه حقي را بر پاي دارم، يا باطلي را نابود سازم. [5] .

در نامه اي به ابن عباس:

بايد بالاترين موفقيت خود را در اين بداني كه باطلي را از ميان ببري، و حقي را زنده سازي. [6] .

درباره ي رعايت كرامتهاي انساني مردم و حفظ حدود مساوات، به يكي از مأموران حكومت اسلامي:

در برابر مردم فروتن و باادب باش، و با آنان با چهره ي باز روبرو شو، و با همه صميمي باش. و درباره ي همه، در نگاه كردن، در چشم دوختن، در اشاره كردن، و در سلام و عليك گفتن، يكسان رفتار كن. اينگونه باش تا زورمندان (و سرمايه داران متكي به قدرت مال و نفوذ آن)، طمع نداشته باشند كه حق ضعيفان را به سود آنان پايمان كني؛ و ضعيفان از اين نوميد نگردند كه حق آنان را به قانون عدل بازگيري. [7] .

درباره ي اموال عمومي به كارمندان سراسر دولت اسلامي:

أدقوا أقلامكم، و قاربوا بين سطوركم، و احدفوا من فضولكم، و اقصدو قصد المعاني، و اياكم و الاكثاره، فان أموال المسلمين لا تحتمل الاضرار. [8] .


- قلمهاي خود را ريز سر كنيد (تا كاغذ، زياد مصرف نشود)، خطها را نزديك به هم بنويسيد، چيزهاي غير لازم بنويسيد، و به اندازه اي كه مقصود را برساند بسنده كنيد. مبادا در مصرف زياده روي كنيد، چون نبايد به اموال مسلمين (اموال عمومي) زياني وارد شود.

و امثال اين دستورها كه بسيار است. و انصاف اين است كه اگر در برابر پيامبران خدا و امامان معصوم و عالمان بزرگ سده هاي پراختناق پيشين (كه امانت دين را به ما رساندند)، و شهداي راستين (كه جان عزيز خود را فداي دين خدا كردند و خون خويش را پشتوانه ي حراست از ارزشهاي الهي ساختند)، خود را مسئول مي بينيم، نبايد به كمتر از اين موازين قناعت كنيم، و دين جاويد الهي و ارزشهاي آن را از آنچه گفته شد پايين تر بياوريم.

و اكنون بخوبي روشن مي شود كه آنچه در جان اين نويسنده التهاب آفريد، و او را در ظرف بيش از 30 سال به گفتن و نوشتن واداشت، اميد تحقق يافتن چه ارزشهايي بود. اينها بود و نه جز اينها...



پاورقي

[1] «سوره‏ي حديد» (57)، آيه‏ي 25.

[2] «سوره‏ي بقره» (2)، آيه‏ي 129 و...

[3] «سوره‏ي نحل» (16)، آيه‏ي 90.

[4] «غرر الحکم» ص 67.

[5] «نهج‏البلاغه»، ص 111؛ «عبده» ج 1، ص 76 (چاپ مصر).

[6] «نهج‏البلاغه»، ص 1062.

[7] «نهج‏البلاغه»، ص 976.

[8] «مستدرک نهج‏البلاغه»، شيخ هادي کاشف الغطاء نجفي، ص 111 (چاپ بيروت).