بازگشت

اداي دين نسبت به عاشورا


اشاره كرديم كه عاشورا همواره نقطه ي آغاز حركتهاي عظيم در تاريخ اسلام بوده است. عاشورا مشعل بزرگ زندگي و آزادگي است. همچنين اشاره كرديم كه در حركت اخير ملت ايران (از سال 1342 ش به بعد) نيز، از نيروي توفانگر عاشورا استفاده ي بسيار شد، ليكن سخن اصلي عاشورا، يعني نماز - عدالت (هر دو با هم)، چنانكه بايد مطرح نگشت، و اگر گاه گفته شد از حد حرف نگذشت. نماز توجه به بي نيازيهاي خداست و عدالت توجه به نيازهاي خلق خدا. و تا از خلق خدا و نيازهاي آنان غافل باشي، چگونه در برابر خدا خواهي ايستاد، و با خدا سخن خواهي گفت، و دوست خواهي شد و قرب خواهي يافت، چگونه؟

با توجه به آنچه يادآوري گشت خوب روشن مي شود كه ما نسبت به عاشورا مديونيم؛ و اداي اين دين جز از راه تحقق بخشي به اهداف عاشورا عملي نخواهد شد. عاشورا پديد آمد تا به قرآن عمل شود. و شعار اصلي قرآن كريم در ساختن جامعه ي انساني توحيد و عدل است.

هنگامي كه ارزشها مطرح مي شوند، ارزشبانان بايد بيدار و حساس باشند، تا هر جا زمينه اي پيش آمد كه به افول ارزشي بينجامد، هشدار دهند و سخن بيدارگر را بگويند، و ذهن جامعه را روشن


سازند، و دستاويزهاي تخطئه و نفوذ را از دست دشمنان دين خدا بگيرند، و بدينسان در مرز تكليفي خويش حضور داشته باشند.

اينجانب به واقعيتهاي دردناكي كه در ميان توده هاي مسلمان و طبقات مختلف ملت مي گذرد بيشتر توجه دارم تا به سخنان تصوير گرانه اي كه گفته مي شود. از اينرو از موضع عدم غفلت و عدم تغافل سخن مي گويم؛ و مي نگرم كه اظهار حقايق اسلامي و تعاليم قرآني - حتي در حكومت اسلامي - نيز وظيفه است. و آنچه در اين چند سال اخير - گاه گاه - يادآوري كرده ام در همين جهت بوده است و از موضع آگاهي و دردمندي و دلسوزي، نسبت به مسائل و واقعيات مربوط به «اسلام» و «ملت»، و به منظور صيانت اعتقادات ديني نسلها.

و اين سخنان به معناي اميدواري در بعدي وسيع نيست. واقع اينست كه چنين اميدواريي، با توجه به آنچه در عينيت كنوني جامعه گذشته است و مي گذرد - كه حاصل مجموع جهتگيريها و عملكردهاست - بسيار مشكل است. جامعه تنها با مديريتي قاطع و زاهد و آگاه و سالم و انقلابي مي تواند به نابسامانيها پايان دهد، و مشكلات گوناگون اقتصادي را حل كند، و «تكاثر» و «اتراف» را براندازد، و داد و ستدها و روابط و بستگي را محكوم سازد، و موجوديت اخلاق و فرهنگ را به شكوفايي لازم برساند، و معنويت را ملاك قرار دهد، و برود تا - اندك اندك - بنياني قرآني پيدا كند. من از اوضاع فرهنگ و اخلاق و اقتصاد و مديريت و قضاوت و تكاثرها و اترافها و اسرافها و روابط و مشكلات نسل جوان و طبقات


فرودست و فواصل جهنمي زندگيها و فشار له كننده ي فقر و تبعيض بر پيكر انسان محروم و ديگر شئون جامعه چندان بي اطلاع نيستم، همچنين از نارواييها و نابسامانيهايي كه پس از انقلاب پيش آمد، و در اين سالها گسترده شد...

باري، اينجانب گفتن و نوشتن حقايق ديني را - تا جايي كه مقتضي باشد - وظيفه مي دانم، تا اگر اموري و عملكردها و جهتگيرهايي، و اشخاصي و اقدامهايي و... موجب گشت كه جاذبه هاي ايماني در برخي از جوانان (و جز آنان) ضعيف گردد، اطلاع يافتن از حقايق ديني آن جاذبه ها را به حال نخستين باز گرداند، و موجب صيانت اعتقادات مردم گردد؛ مثلا در كتاب مستند مي خوانند كه اسلام دين عدالت است، دين قضاوت سالم و عادلانه است، دين حمايت واقعي - نه شعاري - از محروم است، دين تأمين امكانات شكوفايي استعدادهاي انساني است، دين توسعه ي روحي و صعود اخلاقي است، دين حذف ديكتاتوري مال است، دين قسط و مساوات است، دين حفظ كرامت انساني است (از هر مذهب و مسلك) و امثال اين ارزشها... هنگامي كه اين مسائل بطور مستند فراگرفتند، دين خويش را استوار مي دارند و اعمال ديني را ترك نمي كنند، و هر چه از هر كس بر خلاف ديدند به آن چيز و آن كس بي اعتقاد مي شوند نه به اصل دين. به هر حال اميدواريم خدا همه را به آنچه رضاي او در آن است موفق بدارد، كه سعادت فرد و جامعه نيز در همين است، كه مردم همه در اعمال و رفتار و روابط و فعلها و تركهاي خود رضاي خدا را در نظر داشته باشند.


باري، اين بود اشاره اي نيز... و در اين رساله، در چهار بخش ديگر، در زمينه ي حقايق مورد اشاره (براي مردم)، و هشدارهاي ياد شده (براي مسئولان مختلف مطالبي خواهيد خواند (و در هر حال نبايد از لطف خدا مأيوس بود).

بايد بگويم كه آنچه در اين رساله مي خوانيد، پيشتر به چاپ رسيده است؛ [1] و اكنون با پاره اي افزوده ها و اندكي بازنگري، در اين مجموعه، به علاقه مندان اينگونه مسائل و موضوعات تقديم مي گردد؛ و اميد است كه سودمند باشد، و خداوند آن را سودمند قرار دهد. بخشهايي مربوط به «نظم نوين جهاني و تكليف مسلمانان جهان»، در پيش، به همراه اين مطالب به چاپ رسيد، آن بخشها در رساله اي ديگر - به خواست خدا - منتشر خواهد شد.

و از آنرو كه هدف اصلي «قيام جاودانه ي عاشورا»، تأسيس حكومت اسلامي [2] و اجراي قسط قرآني است، در چهار بخش آينده، بحث عمده درباره ي همين دو موضوع بسيار مهم است؛ پس سخن را در بخش بعدي با گفتگو درباره ي «آرمان حاكميت عدالت» مي آغازيم، و با بحثي درباره ي «حكومت مسانخ» پي مي گيريم...



پاورقي

[1] «تاريخ و فرهنگ معاصر»، سال اول، شماره‏ي دوم، زمستان 1370 ش، و شماره 3 و 4... به اهتمام حجة الاسلام سيد هادي خسروشاهي.

[2] همان که متفکران اسلامي آن را «عامل اصلاحگر» مي‏خوانند، و اگر حاکميتي براستي اسلامي باشد، همينگونه هم خواهد بود و اصلاح بنيادين بدون اجراي قاطع «عدالت» امکان پذير نيست.