بازگشت

شهادت، نفي است و اثبات نه و آري


حكمت حديث مذكور (حسين مني...)، نيز بسيار روشن است، زيرا كه شهادت حضرت امام حسين «ع»، با آن چگونگي، دو معني داشت:

1- نفي آنچه به نام اسلام مطرح بود.


2- اثبات آنچه از اسلام فراموش گشته و انكار شده بود. [1] .

و اين هر دو با هم، يعني احياي اسلام. در حكومت كسي چون يزيد بن معاويه اسلام محو گشته بود، و ضد اسلام به نام اسلام مطرح بود. دين توحيد و عدل به نظامي طاغوتي و اشرافي منش (مانند دوران ابوسفيان و بني اميه در عهد جاهليت)، بدل گشته بود، به جاي توحيد و عدل انكار وحي بود و نشر ظلم... [2] و اين بود كه عاشورا دنباله ي «جنگ بدر» بود، يعني جهاد با جاهليت از نو زنده گشته، جاهليت سلطنت اموي به نام خلافت اسلامي.

و از اينجاست كه در زيارت سردار رشيد عاشورا و پرچمدار سپاه قرآن، يعني حضرت ابوالفضل العباس «ع» آمده است:

أشهدالله: أنك مضيت علي ما مضي به البدريون.

- من خدا را گواه مي گيرم كه تو - اي شهيد بزرگوار - همان راهي را رفتي كه شهيدان جنگ «بدر» (در ركاب پيامبر خدا) رفتند.

آري، جنايات بني اميه و پس از آنان بني عباس در تاريخ اسلام معروف است. اگر تاريخ بر همان منوال مي گذشت و عاشورايي پديد نمي آمد، و سپس مجاهدات و جانفشانيهايي كه ديگر امامان و


فرزندانشان (سادات حسني و سادات حسيني) كردند نمي بود، امروز چه بسا اسمي از اسلام و قرآن و نماز و قبله و حج و جهاد نبود. پس عاشورا به گردن همه ي مسلمانان - چه سني و چه شيعه - حقي بزرگ دارد، حقي به عظمت بقاي اسلام و قرآن، و برقراري قبله و نماز، و ادامه ي حج و جهاد...

اين است كه اين يك تكليف سترگ و ژرف اسلامي است كه مسلمانان بدانند كه خاندان پيامبر «ص» آنهمه مصائب سنگين را كه در طول زماني دو قرن و نيم، و سپس فرزندانشان در طول قرنها و سده ها تحمل كردند براي چه بود. آنهمه مصائب كه تحمل كردند، و خود و فرزندان و خاندان و حتي كودكان شيرخوار خود را در راه اسلام دادند، و در يك دوره ي طولاني 250 ساله، نسل اندر نسلشان در مبارزه و شهادت و رنج و اسارت و زندان و شكنجه و تبعيد و محروميت بسر بردند، و پس از واقعه ي بزرگ كربلا، واقعه ي شهادت علي بن محمد (فرزند امام محمد باقر «ع») و يارانش در «مشهد اردهال»، و شهادت زيد بن علي بن الحسين «ع» و يارانش در «كوفه»، و شهادت حسين بن علي حسني و يارانش در «فخ» (نزديك مكه) و سپس واقعه ها و شهادتهاي ديگر، و زندانها و شكنجه هاي ديگر كه پيش آمد... اينها همه براي اين بود كه دين خدا باقي بماند و مشعل جاويد هدايت فرونيفتد، و به دست آيندگان برسد، و انسانها در هر عصر و نسل بتوانند از فروغ هدايت بهره گيرند، و كتاب خدا را در دسترس داشته باشند، و به آيين محمدي بگروند، و ارزشهاي الهي و معيارهاي سعادت و نجات را بشناسند. و هم اكنون


همين اندازه از ميراث دين كه به ما و نسلهاي ما رسيده است از بركت مجاهدات و مبارزات خاندان پيامبر اكرم «ص» است و مصيبتهاي بزرگي كه ديدند و رنجهاي توانفرسايي كه پذيرا شدند. و اگر جز اين بود امروز دين نبود؛ از امثال يزيد بن معاويه و متوكل عباسي ديني بر جاي نمي ماند.

بدينگونه ياد آن مصيبتها و مجاهدتها از نظر حقشناسي ضروري، و از نظر ساختن انسان متعهد و جامعه ي با رسالت وظيفه است.

بخوبي روشن است كه مقصود اصلي، حفظ دين خدا، و بيداري مردم، و مبارزه با ظلم و ستم و استواري معالم قرآن است. [3] و زنده كردن آن مصيبتها و تجسم بخشيدن به آن حماسه ها، همواره بايد در همين جهت قرار داشته باشد، يعني در جهت هوشياري مردم و بيداري افكار، نه در جهت تخدير اذهان و تسليم نفوس در برابر طاغوتيان سياسي و اقتصادي.


پاورقي

[1] کلمه‏ي «توحيد» و شهادت دادن به اسلام يعني: «لا اله الا الله» نيز همينگونه است: نفي است و اثبات؛ و سعادت انسان و نجات بشريت در گرو همين نفي و اثبات است، نفي شرک و ظلم، و اثبات توحيد و عدل.

[2] «لعبت هاشم بالملک و لا...»، «ليت أشياخي ببدر شهدوا...»، از اشعار و سخنان يزيد - کتاب «تتمة المنتهي» ملاحظه شود، همچنين مدارک تاريخي قديم.

[3] سخنان حضرت امام حسين «ع»، که در، «سر آغاز» آورده شد، دوباره ملاحظه شود.